نام طلب . نامجو . طالب نام نیک
نام اندوز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نام اندوز. [ اَ ] ( نف مرکب ) نام طلب. نامجو. طالب نام نیک. که در پی کسب نام نیک است. که طالب اندوختن نام نکوست. خوشنامی طلب. جویای حسن شهرت. که اندوزنده نام نیک و افتخار و شهرت است :
ملک را شب وزیر نام اندوز
حارث و پاسبان بُوَد تا روز.
ملک را شب وزیر نام اندوز
حارث و پاسبان بُوَد تا روز.
اوحدی.
کلمات دیگر: