گله شتران هم سفر و این در شتر مانند رفقه است در انسان اشتر که دزدان برانند
وسیقه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( وسیقة ) وسیقة. [ وَ ق َ ] ( ع اِ ) گله شتران هم سفر، و این در شتر مانند رفقه است در انسان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). فاذا سرقت طردت معاً، مأخوذ من قولهم : وسق الابل ؛ اذا طرد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). اشتر که دزدان برانند. ( مهذب الاسماء ). ج ، وسائق. ( اقرب الموارد ).
وسیقة. [ وَ ق َ ] (ع اِ) گله ٔ شتران هم سفر، و این در شتر مانند رفقه است در انسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). فاذا سرقت طردت معاً، مأخوذ من قولهم : وسق الابل ؛ اذا طرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اشتر که دزدان برانند. (مهذب الاسماء). ج ، وسائق . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: