کلمه جو
صفحه اصلی

طنطنه


مترادف طنطنه : تجمل، جاه وجلال، طمطراق، فروشکوه، کروفر، شوکت، جاه، آوازه، شهرت، صدای ساز، بانگ بربط، صدا، نوای رود

فارسی به انگلیسی

pomp, fuss, tinkling, buzz, din


مترادف و متضاد

تجمل، جاه‌وجلال، طمطراق، فروشکوه، کروفر، شوکت، جاه


آوازه، شهرت


صدای ساز، بانگ بربط، صدا، نوای رود


۱. تجمل، جاهوجلال، طمطراق، فروشکوه، کروفر، شوکت، جاه
۲. آوازه، شهرت
۳. صدای ساز، بانگ بربط، صدا، نوای رود


فرهنگ فارسی

صداکردن پشه وتشت وزنگ ومانند آن ، آوازه، کروفر، صدای تاروتنبور، بانگ رودوبربط وامثال آن
۱ - ( مصدر ) باواز آوردن طشت و جز آن . ۲ - ( اسم ) بانگ رود بربط . ۳ - آوازه کرو فرر شوکت و جاه .
باواز آوردن تشت و جز آن بانگ رود و بربط .

فرهنگ معین

(طَ طَ نِ ) [ ع . طنطنة ] ۱ - (مص م . ) به صدا درآوردنِ طشت ، زنگ و مانند آن . ۲ - (اِ. ) صدای رود، طنبور و مانند آن . ۳ - آوازه ، کّر و فر.

لغت نامه دهخدا

( طنطنة ) طنطنة. [ طَ طَ ن َ ] ( ع مص ) به آواز آوردن تشت و جز آن.( منتهی الارب ). || ( اِ ) بانگ رود و بربط. ( مهذب الاسماء ). بانگ رود. ( دهار ). حکایت آواز طنبور و مانند آن. ( منتخب اللغات ) ( منتهی الارب ). آواز رباب و بربط و رود و امثال آنها را گویند. ( برهان ). آوازطنبوره و رود و بربط... و بمعنی آواز نقاره و کوس نیز مستعمل شده زیرا که از هر دو نقاره یکی زیر باشد و دیگر بم ، پس آواز زیر را طنطنه نامند و آواز بم رادمدمه. ( غیاث ) ( آنندراج ). || آوازه. ( منتهی الارب ). کرّ و فرّ. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
گرگ بیچاره اگرچه گرسنه ست
متهم باشد که او در طنطنه ست.
مولوی.
طنطنه ادراک و بینائی نداشت
دمدمه روبه بر او سکته گماشت.
مولوی.
آنجا که عشق طنطنه الرحیل زد
خود را سیاه مست بدریای نیل زد.
ملا قاسم مشهدی.

طنطنة. [ طَ طَ ن َ ] (ع مص ) به آواز آوردن تشت و جز آن .(منتهی الارب ). || (اِ) بانگ رود و بربط. (مهذب الاسماء). بانگ رود. (دهار). حکایت آواز طنبور و مانند آن . (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). آواز رباب و بربط و رود و امثال آنها را گویند. (برهان ). آوازطنبوره و رود و بربط... و بمعنی آواز نقاره و کوس نیز مستعمل شده زیرا که از هر دو نقاره یکی زیر باشد و دیگر بم ، پس آواز زیر را طنطنه نامند و آواز بم رادمدمه . (غیاث ) (آنندراج ). || آوازه . (منتهی الارب ). کرّ و فرّ. (غیاث ) (آنندراج ) :
گرگ بیچاره اگرچه گرسنه ست
متهم باشد که او در طنطنه ست .

مولوی .


طنطنه ٔ ادراک و بینائی نداشت
دمدمه ٔ روبه بر او سکته گماشت .

مولوی .


آنجا که عشق طنطنه ٔ الرحیل زد
خود را سیاه مست بدریای نیل زد.

ملا قاسم مشهدی .



فرهنگ عمید

۱. آوازه.
۲. (اسم مصدر ) جلال وشکوه، کرّوفرّ: گرگ بیچاره اگرچه گرسنه ست / متهم باشد که او در طنطنه ست (مولوی: ۲۹۳ ).
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] صدا کردن پشه، تشت، زنگ، و مانند آن.
۴. [قدیمی] صدای تار و تنبور.
۵. [قدیمی] بانگ رود، بربط، و مانند آن.

پیشنهاد کاربران

طنطنه. رجوع شود به طنطنة.


کلمات دیگر: