کلمه جو
صفحه اصلی

عریکه


مترادف عریکه : خلق، خو، سرشت، طبیعت، نهاد

فارسی به انگلیسی

habit, disposition


مترادف و متضاد

خلق، خو


سرشت، طبیعت، نهاد


۱. خلق، خو
۲. سرشت، طبیعت، نهاد


فرهنگ فارسی

نفس، طبیعت، خلق، خوی، سرشت
( اسم ) ۱ - خوی خلق عادت . ۲ - سرشت طبیعت .

فرهنگ معین

(عَ کَ یا کِ ) [ ع . عریکة ] (اِ. ) خلق و خوی .

لغت نامه دهخدا

( عریکة ) عریکة. [ ع َ ک َ ] ( ع اِ ) کوهان یا باقی مانده آن. ( منتهی الارب ). کوهان شتر. ( غیاث اللغات ). سنام. ( اقرب الموارد ). سنام بعیر است ، یعنی کوهان شتر. ( مخزن الادویة ).جُبلة. کَتَر. || نفس. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || طبیعت و خوی : رجل لین العریکة؛ نرم خوی. لانت عریکته ؛ نخوت و تکبر او شکست. ( از منتهی الارب ). طبیعت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ج ، عَرائک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

عریکة. [ ع َ ک َ ] (ع اِ) کوهان یا باقی مانده ٔ آن . (منتهی الارب ). کوهان شتر. (غیاث اللغات ). سنام . (اقرب الموارد). سنام بعیر است ، یعنی کوهان شتر. (مخزن الادویة).جُبلة. کَتَر. || نفس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || طبیعت و خوی : رجل لین العریکة؛ نرم خوی . لانت عریکته ؛ نخوت و تکبر او شکست . (از منتهی الارب ). طبیعت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ج ، عَرائک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

نفس، طبیعت، خلق، خوی، سرشت.

جدول کلمات

طبیعت, سرشت, خوی

پیشنهاد کاربران

خوی

خلق


کلمات دیگر: