صفحه اصلی
قابل فرض
برابر پارسی
: انگاشتی
بستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرض کردنی تصور کردنی
لغت نامه دهخدا
قابل فرض. [ ب ِل ِ ف َ ] ( ص مرکب ) فرض کردنی. تصورکردنی. قابل تصور.
کلمات دیگر: