مترادف صلف : تکبر، خودپسندی، خودخواهی، لاف زن، لافی، متصلف
متضاد صلف : تواضع، غیرخواهی
گستاخ , بي ربط , جسور , مغرور , خود بين
۱. تکبر، خودپسندی، خودخواهی
۲. لافزن، لافی، متصلف ≠ تواضع، غیرخواهی
منوچهری .
مسعودسعد.
خاقانی .
رضی نیشابوری .
خاقانی .
صلف . [ ص َ ل ِ ] (ع ص ، اِ) خنور گران . (منتهی الارب ). || طعام بی مزه . (منتهی الارب ) (دهار). || خنور که آب کم برد. (منتهی الارب ).
- سحاب صلف ؛ ابر بسیاررعد کم باران . منه المثل : رب صلف تحت الراعدة.
|| کسی که تهدد کند و قیام بدان ننماید. || بخیل مالدار بی خیر و مادح خود. (منتهی الارب ).
صلف . [ ص َ ل ِ ] (ع ص ) مرد لافی . ج ، صَلافی ، صُلَفاء، صَلِفین . (منتهی الارب ).
صلف . [ ص َ] (ع اِ) خاری است در میان خرمابن . (منتهی الارب ).