کلمه جو
صفحه اصلی

طرائف


مترادف طرائف : طرفه، نوادر، شگفتی ها، تازه ها، بدایع

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع طریفه ۱ - چیزهای لطیف و خوش و پسندیده . ۲ - مالهای نو . ۳ - میوه های نادر .
بلادیست نزدیک اعلام صبح و آن چند کوه است متساوی و مقابل یکدیگر .

چیزهای تازه ونو، اشیائ ظریف سبک وزن وگرانبها، سخنان نغز، جمع طریفه
( اسم ) جمع طریفه ۱ - چیزهای لطیف و خوش و پسندیده . ۲ - مالهای نو . ۳ - میوه های نادر .

فرهنگ معین

(طَ یِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - چیزهای لطیف و خوش و پسندیده . ۲ - مال های نو. ج . طریفه .

لغت نامه دهخدا

طرائف. [ طَ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) طرایف. ج ِ طریفة. چیزهای لطیف و خوش. ( آنندراج ). || مالهای نو. ( آنندراج ) :
بپذرفت چیزی که آورده بود
طرائف بد و بدره و برده بود.
فردوسی.
ز چیزی که باشد طرائف بچین
ز زرینه و اسب و تیغ و نگین.
فردوسی.
- طرائف ِ حدیث ؛ برگزیده های آن.

طرائف.[ طَ ءِ ] ( اِخ ) بلادی است نزدیک اعلام صبح ، و آن چندکوه است متساوی و مقابل یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 38 ). و در اشعار فرزدق ذکر آن کوهها بیامده است. ( معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 38 ).

طرائف . [ طَ ءِ ] (ع ص ، اِ) طرایف . ج ِ طریفة. چیزهای لطیف و خوش . (آنندراج ). || مالهای نو. (آنندراج ) :
بپذرفت چیزی که آورده بود
طرائف بد و بدره و برده بود.

فردوسی .


ز چیزی که باشد طرائف بچین
ز زرینه و اسب و تیغ و نگین .

فردوسی .


- طرائف ِ حدیث ؛ برگزیده های آن .

طرائف .[ طَ ءِ ] (اِخ ) بلادی است نزدیک اعلام صبح ، و آن چندکوه است متساوی و مقابل یکدیگر. (منتهی الارب ) (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 38). و در اشعار فرزدق ذکر آن کوهها بیامده است . (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 38).


طرایف. [ طَ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ طریفة. چیزهای لطیف و خوش. طرائف. || مالهای نو و تازه. ( غیاث اللغات ). || میوه های نادر و غیر آن. ( منتهی الارب ). هر شی نادر :
ببردند سیصد شترسرخ موی
طرایف بسی بود چینی بروی.
فردوسی.
طرایف که باشد به چین اندرون
بیاراست از هر دری صد هیون.
فردوسی.
بر اثر ایشان هزار کنیزک ترک آمد و بدست هر یکی جامی زرین یا سیمین پر از مشک و کافور و عنبر و اصناف عطر و طرایف شهرها. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 424 ). چندان جامه و طرایف و زرینه و سیمینه و غلام و کنیزک و مشک و کافور... بود. بتعجب ماندند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 419 ). بسیار زر و جواهر و طرایف آنجا بردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 402 ). و رسول را بازگردانیدند و طرایف انداختند که حد نبود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 378 ). به بازارها درم و دینار و شکر و طرایف نثار کردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 375 ). مردم بلخ بسیار شادی کردند و بسیار درم و دینار و طرایف و هر چیزی برافشاندند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 293 ). آخر پس از آمد و شدن بسیار بر آن قرار گرفت که آن خلعت که حسنک ستده بود و آن طرایف که نزد سلطان محمود فرستاده بودند، آن مصریان با رسول ببغدادفرستد تا بسوزند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 179 ). به دشت شابهار آمد با تکلفی سخت عظیم از پیلان و جنیبتیان ، چنانکه سی اسب با ساختهای مرصع بجواهر و پیروزه و پشم ( کذا فی جمیعالنسخ ) و طرایف دیگر. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 271 ).
ز برگ و ز شمشیر و از درع نیز
همیدون طرایف ز هر گونه چیز.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
و قطران تبریزی در بیت زیر طرایف را جمع طرفه آورده است :
دشت شد از باغ پرظرایف عمان
باغ شد از ابر پرطرائف بغداد.
رجوع به طرفه بغداد در امثال و حکم دهخدا شود.
با پیشکشی ز هر طرایف
آورده ز روم و چین و طایف.
نظامی
گزید از غنیمت طرایف بسی
کزآن سان نبیند طرایف کسی.
نظامی.

فرهنگ عمید

چیزهای جالب، شگفت، و خوشایند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] "الطرائف فی معرفة المذاهب"، اثر سید بن طاووس حسنی 664ق است که توسط آقای داود الهامی به فارسی ترجمه شده است.
مترجم، برای مباحث کتاب حاضر عنوان گذاری نموده و ترجمه ای سلیس و روان را در پیش گرفته است. همچنین پاورقی هایی بر کتاب افزوده که در ضمن آن به اسناد کتب و توضیحاتی پیرامون مطالب کتاب اشاره داشته است.


کلمات دیگر: