کلمه جو
صفحه اصلی

فیلتر


مترادف فیلتر : صافی

برابر پارسی : پالایه، پالایشگر

فارسی به انگلیسی

filter

فرهنگ فارسی

( اسم ) آلتی برای تصفیه آب و مایعات دیگر صافی .

فرهنگ معین

(تِ ) [ فر. ] (اِ. ) ابزاری برای تصفیة آب و مایعات دیگر، صافی ، پالایه (فره ).

لغت نامه دهخدا

فیلتر. [ ت ْ / ت ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) آلتی برای تصفیه آب و مایعات دیگر. صافی. ( فرهنگ فارسی معین ). || پنبه ای که بشکل رشته های موازی در ته سیگار قرار دهند تا دود سیگار را اندکی تصفیه کند و رقیق تر سازد.

فرهنگ عمید

۱. پارچه، کاغذ، یا وسیله ای دارای مادۀ جاذب برای تصفیه کردن گاز یا مایع، صافی، پالایه.
۲. (عکاسی ) ورقۀ نازک از جنس طلق رنگی که برای تفسیر رنگ نور، در مقابل عدسی دوربین عکاسی قرار می گیرد.

دانشنامه عمومی

فیلتر، صافی یا پالایه کاربردهای گوناگونی دارد، از جمله:
در علوم رایانه:
فیلتر اینترنتی
فیلتر نامه الکترونیکی

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:پالایه

فرهنگ فارسی ساره

پالایه


جدول کلمات

صافی

پیشنهاد کاربران

این واژه در فرانسه با سکون «ت» خوانده می شود. مانند لوستر که ایرانیان با کسره دادن به «ت» می خوانند. معادل فارسی آن در زبان امروزی پالایه و در زبان پهلوی پالاک بوده و دستگاه یا چیزی است برای گذراندن مایعات، هوا، اطلاعات و گرفتن آنچه که به نظر کاربر ناخالصی است.

درپوش


فیلتر کردن چیزی بر مبنای محدود کردن یا قابل دسترسی نبودنش هست
فیلتر مصداق های زیادی داره ولی خب اگر منظور به شی یا برای کنایه به اشخاص باشه میشه گفت : محدود کردن

غربالگر

فیلتر: ورقه ی نازکی است که رنگ را تغییر می دهد ویا بین نوع نور وحساسیت فیلم رنگی هماهنگی ایجاد می کند. فیلترها انواع گوناگون وکارکردهای متنوعی دارند. ( اصطلاح سینمایی )

اسم یه اهنگ از جیمین بی تی اس هم فیلتر هست

جدا کننده


کلمات دیگر: