مترادف فقره : باب، فصل، مبحث، بابت، خصوص، امر، مسئله، موضوع، بند، قطعه، حادثه، واقعه
فقره
مترادف فقره : باب، فصل، مبحث، بابت، خصوص، امر، مسئله، موضوع، بند، قطعه، حادثه، واقعه
فارسی به انگلیسی
vertebra, passage, item, entry, point, matter
article, entry, item, line, lot
فارسی به عربی
عربی به فارسی
پرگرد , پاراگراف , بند , فقره , ماده , بند بند کردن , فاصله گذاري کردن , انشاء کردن
مترادف و متضاد
باب، فصل، مبحث
بابت، خصوص
امر، مسئله، موضوع
بند، قطعه
حادثه، واقعه
۱. باب، فصل، مبحث
۲. بابت، خصوص
۳. امر، مسئله، موضوع
۴. بند، قطعه
۵. حادثه، واقعه
فرهنگ فارسی
۱ - هر یک از بندهای ستون فقرات مهره پشت . یا فقره ثانی عنق . آسه یی ۲ - یک جمله ( یا عبارت ) جمع : فقر فقرات. توضیح فقره که معمولا ( در تداول فارسی ) بفتح فائ و قاف تلفظ می شود در اصل فقره بکسر فائ و سکون قاف است و فقرهبفتح فائ و سکون فائ و سکون قاف است و فقره به دو فتح بجز اقیانوس و معیار اللغه در هیچیک از منابعی که در دسترس است دیده نمی شود . صاحب اقیانوس فقره به فتح فائ را بر خلاف نص صاحب قاموس اشتباها بفتحین ضبط کردن و مولف معیار اللغه نیز گویا از او پیروی کرده است .
کنده و کاویده . حفره
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
فقرة. [ ف ِ رَ ] ( ع اِ ) از نثر مانند بیت شعر است ، مانند عبارات : قل اءَعوذ برب الفلق ، من شرّ ما خلق. ( از اقرب الموارد ). || کلمه آخر هر سجع است که بمنزله قافیه است در شعر. ( یادداشت مؤلف ). || فاصله آیات قرآنی را نیز گویند. ( یادداشت مؤلف ).
فقرة. [ ف ُ رَ ] ( ع اِ ) کنده و کاویده. ( منتهی الارب ). حفره. ( اقرب الموارد ). || نزدیک. ( منتهی الارب ). نزدیکی. ( اقرب الموارد ). || شکاف گلوی پیراهن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فقرة. [ ف َ /ف ِ رَ ] (ع اِ) استخوان پشت از مهره ٔ دوش تا بن دنب . ج ، فِقَر، فِقْران ، فِقِران . (منتهی الارب ). فقارة. (اقرب الموارد). رجوع به فقارة شود. || اسم است هر زیوری را که بصورت مهره های پشت سازند. (تعریفات جرجانی ) (از اقرب الموارد). || نشان از کوه . || نشان و هدف و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سه بیت از قصیده را گویند بشباهت با مهره ٔ پشت . (منتهی الارب ). بهترین بیت های قصیده . (از اقرب الموارد). || بهترین از زمین کشت . || گیاهی است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نکته ٔ کلام . (اقرب الموارد). کلام نیکو. (یادداشت بخط مؤلف ).
فقرة. [ ف ِ رَ ] (ع اِ) از نثر مانند بیت شعر است ، مانند عبارات : قل اءَعوذ برب ّ الفلق ، من شرّ ما خلق . (از اقرب الموارد). || کلمه ٔ آخر هر سجع است که بمنزله ٔ قافیه است در شعر. (یادداشت مؤلف ). || فاصله ٔ آیات قرآنی را نیز گویند. (یادداشت مؤلف ).
فقرة. [ ف ُ رَ ] (ع اِ) کنده و کاویده . (منتهی الارب ). حفره . (اقرب الموارد). || نزدیک . (منتهی الارب ). نزدیکی . (اقرب الموارد). || شکاف گلوی پیراهن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
۲. مرتبه، دفعه.
۳. بند، ماده.
۴. موضوع.
۵. (پزشکی ) [قدیمی] هریک از مهره های ستون فقرات، مهرۀ پشت.