کلمه جو
صفحه اصلی

فیروزمندی


مترادف فیروزمندی : توفیق، موفقیت، غلبه، فتح

مترادف و متضاد

۱. توفیق، موفقیت
۲. غلبه، فتح


فرهنگ فارسی

پیروز مندی

لغت نامه دهخدا

فیروزمندی. [ م َ ] ( حامص مرکب ) فیروزی. پیروزی. فیروز شدن. پیروز گشتن. فرخ فالی :
به فرخ فالی و فیروزمندی
سخن را دادم از دولت بلندی.
نظامی.
سپه را که فیروزمندی رسد
ز یاری یکدل بلندی رسد.
نظامی.
ببینیم کز ما بلندی که راست
در این کار فیروزمندی که راست.
نظامی.


کلمات دیگر: