کلمه جو
صفحه اصلی

عقب زدن


برابر پارسی : پس زدن

فارسی به انگلیسی

hustle, press

to push back, to keep back, to withdraw, to recoil, to retreat


مترادف و متضاد

stern (فعل)
عقب زدن

withdraw (فعل)
صرف نظر کردن، با تعظیم خارج شدن، کنار کشیدن، عقب کشیدن، عقب زدن، عقب نشستن، باز گرفتن، بازگیری کردن

push back (فعل)
پس زدن، عقب زدن

فرهنگ فارسی

به پس راندن : عقب زدن اتومبیل و درشکه و غیره در اصطلاح عامیانه منصرف شدن از معامله و فسخ تصمیم کردن تو زدن

لغت نامه دهخدا

عقب زدن. [ ع َ ق َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) به پس راندن : عقب زدن اتومبیل و درشکه و غیره. || در اصطلاح عامیانه ، منصرف شدن از معامله و فسخ تصمیم کردن. توزدن. ( فرهنگ لغات عامیانه ).


کلمات دیگر: