کلمه جو
صفحه اصلی

غمض


مترادف غمض : آسان گیری، تساهل، چشم پوشی، فرونهی

فارسی به انگلیسی

connivance, condonation

مترادف و متضاد

آسانگیری، تساهل، چشمپوشی، فرونهی


فرهنگ فارسی

چشم برهم نهادن، چشم پوشی کردن، آسان گرفتن دربیع، آسان گرفتن برکسیغمض عین:فروخوابانیدن چشم، نادیده گرفتن خطا، چشم پوشی
۱ - ( مصدر ) آسان گرفتن بر کسی ( در خرید و فروش و غیره ) چشم پوشی کردن ۳ - ( اسم ) آسان گیری تساهل ۴ - چشم پوشی . یا غمض عین . ۱ - چشم فرو خوابانیدن ۲ - نادیده گرفتن ۳ - چشم پوشی ۴ - آسان گیری تساهل .

فرهنگ معین

(غَ ضْ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) آسان گرفتن بر کسی . ۲ - چشم پوشی کردن . ۳ - (اِمص . ) آسان گیری . ۴ - چشم پوشی .

لغت نامه دهخدا

غمض. [ غ َ ] ( ع مص ) آسان داشتن از کسی درخرید و فروخت. ( منتهی الارب ). تساهل و آسان گیری در بیع. غموض هم آمده است. ( از اقرب الموارد ). || رفتن. ( منتهی الارب ). رفتن در زمین و از نظر ناپدید شدن. ( از اقرب الموارد ). || درخلیدن و پوشیده شدن در گوشت. ( منتهی الارب ). فرورفتن و ناپدیدشدن شمشیر در گوشت. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) زمین پست و نرم و زمین مغاک. ج ، غُموض ، اَغماض. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). المطمئن من الارض. ( اقرب الموارد ). || مااکتحلت عینی غُمضاً و غَمضاً؛ یعنی نخفتم. ( از منتهی الارب ). || رجل ذوغمض ؛ یعنی مرد گمنام و خوار. ( از اقرب الموارد ).

غمض. [ غ ُ ] ( ع مص ) مااکتحلت عینی غُمضاً؛ یعنی نخفتم. ( منتهی الارب ). رجوع به غَمض شود.

غمض . [ غ َ ] (ع مص ) آسان داشتن از کسی درخرید و فروخت . (منتهی الارب ). تساهل و آسان گیری در بیع. غموض هم آمده است . (از اقرب الموارد). || رفتن . (منتهی الارب ). رفتن در زمین و از نظر ناپدید شدن . (از اقرب الموارد). || درخلیدن و پوشیده شدن در گوشت . (منتهی الارب ). فرورفتن و ناپدیدشدن شمشیر در گوشت . (از اقرب الموارد). || (اِ) زمین پست و نرم و زمین مغاک . ج ، غُموض ، اَغماض . (منتهی الارب ) (آنندراج ). المطمئن من الارض . (اقرب الموارد). || مااکتحلت عینی غُمضاً و غَمضاً؛ یعنی نخفتم . (از منتهی الارب ). || رجل ذوغمض ؛ یعنی مرد گمنام و خوار. (از اقرب الموارد).


غمض . [ غ ُ ] (ع مص ) مااکتحلت عینی غُمضاً؛ یعنی نخفتم . (منتهی الارب ). رجوع به غَمض شود.


فرهنگ عمید

۱. چشم برهم نهادن.
۲. چشم پوشی کردن.
۳. آسان گرفتن در بیع.
۴. آسان گرفتن بر کسی.
* غمض عین: [قدیمی، مجاز]
۱. فروخواباندن چشم.
۲. نادیده گرفتن خطای کسی، چشم پوشی.

۱. چشم برهم نهادن.
۲. چشم‌پوشی کردن.
۳. آسان گرفتن در بیع.
۴. آسان گرفتن بر کسی.
⟨ غمض ‌عین: [قدیمی، مجاز]
۱. فروخواباندن ‌چشم.
۲. نادیده گرفتن خطای کسی؛ چشم‌پوشی.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
چشم پوشی. تساهل. «غَمَضَ غَمْضاً: تَساهَلَ» . در انفاق مال، پست آن را منظور مکنید که خودتان آن را نمی‏گیرید مگر آنکه چشم بپوشید. راغب گفته: «غَمَضَ عَیْنَهُ وَ اَغْمَضَها» چشم روی هم گذاشتن است و به طور استعاره به تساهل و تغافل گفته شود.

جدول کلمات

پنهان کردن

پیشنهاد کاربران

غمض عین به معنای چشم بستن و چشم پوشی هست و با غمزه که اشاره با چشم و ابرو هست تفاوت دارد.

رها سازی


کلمات دیگر: