کلمه جو
صفحه اصلی

علی حده


مترادف علی حده : جدا، جداگانه، سوا، مستقل

برابر پارسی : جدا، جداگانه

فارسی به انگلیسی

another


another, separate

فارسی به عربی

آخر

عربی به فارسی

جدا , کنار , سوا , مجزا , غيرهمفکر


مترادف و متضاد

جدا، جداگانه، سوا، مستقل


separate (صفت)
جدا، جداگانه، اختصاصی، منفصل، مجزا، علیحده

separated (صفت)
مهجور، علیحده

فرهنگ فارسی

جداگانه جدا : ( بلیناس ) به رومیه و عمودیه و مصر وبسیاری ( شهرها ) طلسمها کردست .. و هریکی را علی حده قصه ای هست که چه ساخت و چه سبب را .. توضیح ۱- تلفظ این کلمه مشددا صحیح نیست . توضیح ۲ نوشتن کلمه بصورت ( علیحده ) دست نیست .
ابن احمد بن حسن مذحجی مشهور به حده و مکنی به ابوالحسن
جداگانه

فرهنگ معین

(عَ لا. حِ دَ ) (ق مر. ) گرفته شده از عربی به معنای جداگانه .

لغت نامه دهخدا

( علی حدة ) علی حدة. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن حسن مذحجی ، مشهور به حدة و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی مذحجی شود.
علی حده. [ ع َ لا ح ِ دَ ] ( ع ق مرکب ) علی حدة. جداگانه. ( ناظم الاطباء ) : ارسلان خان فرمود تا جویی علی حده کنند «بیکند» را چنانکه آب بعین ( ؟ ) عمارتهای او رسد.( تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 23 ). از بغداد هر سال عاملی علی حده بیامدی و هرچه خراج بخارا بودی از این جامه عوض بردی. ( ایضاً ص 24 ). || متفرق. ممتاز. تنها. یک کنار. ( ناظم الاطباء ). || زی خود: وی علی حده کار می کند. و نیز رجوع به «حدة» شود.

علی حده . [ ع َ لا ح ِ دَ ] (ع ق مرکب ) علی حدة. جداگانه . (ناظم الاطباء) : ارسلان خان فرمود تا جویی علی حده کنند «بیکند» را چنانکه آب بعین (؟) عمارتهای او رسد.(تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 23). از بغداد هر سال عاملی علی حده بیامدی و هرچه خراج بخارا بودی از این جامه عوض بردی . (ایضاً ص 24). || متفرق . ممتاز. تنها. یک کنار. (ناظم الاطباء). || زی خود: وی علی حده کار می کند. و نیز رجوع به «حدة» شود.


علی حدة. [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسن مذحجی ، مشهور به حدة و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مذحجی شود.


فرهنگ عمید

جداگانه.

پیشنهاد کاربران

بیش از حد

سوا ، مجزا

جدا. جداگانه. منحصر به فرد.

امریست علیحده یعنی چیز دیگریست.

رجوع شود به علی حده

جدا . تنها


کلمات دیگر: