کلمه جو
صفحه اصلی

فیمابین


برابر پارسی : درمیان

فارسی به انگلیسی

between, median, (in)between

فارسی به عربی

فاصل

مترادف و متضاد

between (حرف اضافه)
در میان، میان، در بین، مابین، فیمابین

فرهنگ فارسی

دربین، درمیان
مرکب از فی ما بین آنچه در میان است .
در میان در بین : سکوتی عمیق فی ما بین آنان حکفرما شد .

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] (ق مر. ) در میان ، دربین .

لغت نامه دهخدا

فیمابین. [ ب َ ] ( ع ق مرکب ) ( از: فی + ما + بین ) آنچه در میان است.

فرهنگ عمید

دربین، درمیان.


کلمات دیگر: