کلمه جو
صفحه اصلی

فرمند


مترادف فرمند : بشکوه، شکوهمند، مجلل

فارسی به انگلیسی

fine, important, superb

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: farmand) (= فره‌مند) ، ← فره‌مند (فرهمند) .


اسم: فرمند (پسر) (فارسی) (تلفظ: farmand) (فارسی: فَرمند) (انگلیسی: farmand)
معنی: دارای شکوه و وقار، ( = فرهمند )، فرهمند، فر + مند دارای شکوه و وقار

مترادف و متضاد

بشکوه، شکوهمند، مجلل


فرهنگ فارسی

این لغت ماخوذ از فرهنگ دساتیر است .

لغت نامه دهخدا

فرمند. [ ف َ م َ ] ( ص مرکب ) از: فر( = فره ) + مند که پساوند اتصاف است. این لغت مأخوذاز فرهنگ دساتیر است. ( حاشیه برهان چ معین ). در آثار قدما به تشدید ثانی به کار رفته است :
به بهرام گفتند کای فرمند
به شاهی تویی جان ما را پسند.
فردوسی.
خدیو زمانه کی فرمند
گشاینده گیتی و ضحاک بند.
اسدی.


کلمات دیگر: