کلمه جو
صفحه اصلی

نمدان

لغت نامه دهخدا

نمدان. [ ن َ ] ( اِ مرکب ) جای مرطوب. جائی که رطوبت در آن زیاد است. || فَرْج. ( از آنندراج ). شرم زن از قُبُل و دبر و دبر مرد. سوراخ و مخرج اعم از زن و مرد. ( یادداشت مؤلف ).

نمدان. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در 14هزارگزی شمال شرقی مشهد واقع است و 165 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

نمدان . [ ن َ ] (اِ مرکب ) جای مرطوب . جائی که رطوبت در آن زیاد است . || فَرْج . (از آنندراج ). شرم زن از قُبُل و دبر و دبر مرد. سوراخ و مخرج اعم از زن و مرد. (یادداشت مؤلف ).


نمدان . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در 14هزارگزی شمال شرقی مشهد واقع است و 165 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).



کلمات دیگر: