برابر پارسی : چشیده
مذوق
برابر پارسی : چشیده
فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) چشیده شده .
لغت نامه دهخدا
مذوق. [ م َ ] ( ع ص ) چشیده شده. ( یادداشت مؤلف ).
- مذوقات ؛ چشیده ها. ( فرهنگ فارسی معین ). مقابل مبصرات و مسموعات و مشمومات و ملموسات. ( یادداشت مؤلف ).
|| مذیق ؛ شیر آمیخته با آب.( یادداشت مؤلف از بحر الجواهر ).
- مذوقات ؛ چشیده ها. ( فرهنگ فارسی معین ). مقابل مبصرات و مسموعات و مشمومات و ملموسات. ( یادداشت مؤلف ).
|| مذیق ؛ شیر آمیخته با آب.( یادداشت مؤلف از بحر الجواهر ).
کلمات دیگر: