مترادف سوخت شدن : ناوصول شدن، ناپرداخته ماندن، از بین رفتن، تباه شدن
سوخت شدن
مترادف سوخت شدن : ناوصول شدن، ناپرداخته ماندن، از بین رفتن، تباه شدن
فارسی به انگلیسی
to be written off(as a bad debt)
مترادف و متضاد
۱. ناوصولشدن، ناپرداخته ماندن
۲. از بین رفتن، تباهشدن
ناوصولشدن، ناپرداخته ماندن
از بین رفتن، تباهشدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) از بین رفتن نابود شدن یا سوخت شدن مطلب . پرداخت نشدن طلب .
لغت نامه دهخدا
سوخت شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) از میان شدن طلبی بعلت افلاس یا فرار مدیون و امثال آن. از میان بشدن وامی برای ورشکستگی مدیون و جز آن. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به سوخت شود.
کلمات دیگر: