مترادف بند و بست : تبانی، ساخت و پاخت، زدوبند، زمینه سازی، توطئه، توطئه چینی، دسیسه
بند و بست
مترادف بند و بست : تبانی، ساخت و پاخت، زدوبند، زمینه سازی، توطئه، توطئه چینی، دسیسه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - قرار داد ( باج و خراج ) . ۲ - ترتیب انتظام ضبط و ربط. ۳ - استواری محکمی . ۴ - تدبیر . ۵- توطئه ساخت و پاخت . یا بند و بست بودن. ۱ - بسته بودن. ۲ - مقفل بودن .
ساخت وپاخت، توطئه
ساخت وپاخت، توطئه
فرهنگ معین
(بَ دُ بَ )(اِمر. )۱ - توطئه ، ساخت و پاخت ، دست به یکی کردن . ۲ - ترتیب ، انتظام .
لغت نامه دهخدا
بند و بست. [ ب َ دُ ب َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آنچه از آهن وجامه و جز آن را بهم بندند. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- بند و بست بودن ؛ بسته بودن.مقفل بودن. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| مجازاً توطئه. ساخت و پاخت. ( فرهنگ فارسی معین ).ساختن دو کس با یکدیگر بضرر دیگری. ساخت و پاخت و تبانی. || قرارداد ( باج و خراج ). ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || ترتیب. انتظام. ضبط و ربط. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). || استواری. ( ناظم الاطباء ). استواری. محکمی. ( فرهنگ فارسی معین ). || تدبیر. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || آراستگی. ( ناظم الاطباء ).
- بند و بست بودن ؛ بسته بودن.مقفل بودن. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| مجازاً توطئه. ساخت و پاخت. ( فرهنگ فارسی معین ).ساختن دو کس با یکدیگر بضرر دیگری. ساخت و پاخت و تبانی. || قرارداد ( باج و خراج ). ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || ترتیب. انتظام. ضبط و ربط. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). || استواری. ( ناظم الاطباء ). استواری. محکمی. ( فرهنگ فارسی معین ). || تدبیر. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || آراستگی. ( ناظم الاطباء ).
دانشنامه عمومی
قدمت بند و بست به زمان ساسانیان می رسد که از آن برای ذخیره آب استفاده می کرده اند. بخشی از این بنا که از سنگ و ساروج ساخته شده همچنان پابرجاست و در فاصله ۱۰ کیلومتری از مرکز بخش کردیان و بالاتر از روستای یوسف آباد قرار دارد. این بنا با شماره ۶۷۸۵ در تاریخ دهم دی ماه هزار و سیصد و هشتادو یک به ثبت در آثار ملی ایران رسیده است.
wiki: بند و بست
بندوبست یکی از روستاهای شهرستان قیرو کارزین می باشد که در بخش مرکزی این شهرستان واقع شده است . بیشتر ساکنان این روستا ترک زبان بوده و از عشایر ایل قشقایی می باشند .
wiki: بند و بست
واژه نامه بختیاریکا
( بَند و بست ) زد و بند
کلمات دیگر: