کلمه جو
صفحه اصلی

بنه بستن


مترادف بنه بستن : کوچ کردن، کوچیدن، حرکت کردن، سفر کردن

مترادف و متضاد

۱. کوچ کردن، کوچیدن
۲. حرکت کردن، سفر کردن


لغت نامه دهخدا

بنه بستن. [ ب ُ ن َ / ن ِب َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از کوچ کردن و سفر کردن. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). سفر کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
بنه بست زین کوی هفتاد راه
به هفتم فلک برزده بارگاه.
نظامی.

واژه نامه بختیاریکا

( بنه بستِن ) بار و بنه رابستن؛ آماده کوچ شدن؛ به تمول رسیدن


کلمات دیگر: