مترادف سوختنی : قابل اشتعال، اشتعال پذیر، لایق سوختن، سزاوار سوزاندن، تباه شدنی، نابودشدنی
سوختنی
مترادف سوختنی : قابل اشتعال، اشتعال پذیر، لایق سوختن، سزاوار سوزاندن، تباه شدنی، نابودشدنی
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
۱. قابل اشتعال، اشتعالپذیر
۲. لایق سوختن، سزاوار سوزاندن
۳. تباهشدنی، نابودشدنی
قابل اشتعال، اشتعالپذیر
لایق سوختن، سزاوار سوزاندن
تباهشدنی، نابودشدنی
فرهنگ فارسی
( صفت ) قابل سوختن لایق سوختن .
فرهنگ معین
( ~ . ) (ص . ) قابل سوختن .
لغت نامه دهخدا
سوختنی. [ ت َ ] ( ص لیاقت ) آنچه لایق سوختن باشد. آنچه درخور سوختن باشد :
ای سوخته سوخته سوختنی
ای آتش دوزخ از تو افروختنی.
زآنکه آزار کند سوختنی است.
دَرِ مسجد نه کندنی است نه سوختنی است .
ای سوخته سوخته سوختنی
ای آتش دوزخ از تو افروختنی.
( منسوب به خیام ).
خار کو مادر گلبرگ طری است زآنکه آزار کند سوختنی است.
سلمان ساوجی.
- امثال :دَرِ مسجد نه کندنی است نه سوختنی است .
فرهنگ عمید
قابل سوختن، درخور سوختن.
کلمات دیگر: