کلمه جو
صفحه اصلی

تناسلی


برابر پارسی : زادآور

فارسی به انگلیسی

generative, genital, reproductive, sexual

genital


فارسی به عربی

جنسی , جنی

مترادف و متضاد

sexual (صفت)
مقاربتی، جنسی، تناسلی

gamic (صفت)
جنسی، دارای خاصیت جنسی، تناسلی

genital (صفت)
تناسلی، مربوط به اندامهای تناسلی، مربوط به الت تناسلی

reproductive (صفت)
تناسلی، فرااور

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب و مربوط به تناسل : آلات تناسلی امراض تناسلی .

لغت نامه دهخدا

تناسلی. [ ت َ س ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به تناسل. دکتر فاطمی آرد: معمولاً در هر کلنی سه نوع جانور مشاهده می شود:1- جانوران گوارشی... 2- جانوران انگشتی... 3- جانوران تناسلی... ( از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 207-208 ).
- آلات تناسلی ؛ دو اندام مرد و زن که بقاء نسل راست. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- غدد تناسلی ؛ برتخمدان ماده و تخم نر ( بیضه ) اطلاق شود و هریک از این دو عضو سلول مخصوصی سازند که از ترکیب این دو، یعنی ترکیب گامت نر یا اسپرماتوزوئید با گامت ماده یا تخمک ، موجود جدیدی که تمام صفات گونه را در بردارد تولید می شود. رجوع به جانورشناسی عمومی دکتر فاطمی صص 26-27 و فیزیولوژی دکتر علی کاتوزیان صص 130-161 و تناسل و دیگر ترکیبهای آن شود.

پیشنهاد کاربران

تناسل به ریشه یابی نسل یعنی تولید نسل


کلمات دیگر: