کلمه جو
صفحه اصلی

اطاله


مترادف اطاله : اطناب، بسط، تطویل، تفصیل، درازی، مد

متضاد اطاله : اختصار، ایجاز

برابر پارسی : دراز کردن، به درازا کشاندن

فارسی به انگلیسی

stretching


عربی به فارسی

کشيدگي , دراز شدگي


مترادف و متضاد

prorogation (اسم)
تمدید، تعویق، اطاله، طفره زنی

اطناب، بسط، تطویل، تفصیل، درازی، مد ≠ اختصار، ایجاز


فرهنگ فارسی

( مصدر ) طول دادن چیزی را دراز کردن بدرازا کشیدن : اطال. کلام .

فرهنگ معین

(اِ لِ ) [ ع . اطالة ] (مص م . ) دراز کردن ، به درازا کشیدن .

لغت نامه دهخدا

اطالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اطاله . دراز کردن چیزی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دراز کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || اطاله ٔ زن ؛ بچگان درازبالا آوردن وی یا زاییدن یک فرزند بلندبالا. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فرزند زادن . (تاج المصادر بیهقی ). زاییدن زن فرزندان دراز یا فرزنددراز. (از اقرب الموارد). اطوال . (اقرب الموارد).
- امثال :
ان القصیرة قد تطیل ؛ مَثَل برای کسی است که کار کاملی انجام دهد در حالی که قاصر باشد. (از اقرب الموارد).
- اَطال َ اﷲ بقأک ؛ خدای بقای ترا دراز کناد، دعایی است : یا اخی و معتمدی اباالقاسم الحصیری اطال اﷲ بقأک . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 216). و رجوع به ص 213 همان چاپ شود.
- اَطال َ اﷲ بقاؤه ؛ هنگام دعا کردن برای کسی گویند، خدای بقای او را دراز کناد : سلطان معظم ابوشجاع فرخ زادبن ناصر لدین اﷲ، اطال اﷲ بقاؤه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 175). ابوالقاسم محمود ناصرلدین اﷲ اطال اﷲ بقاؤه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 132). همچنین با امیرالمؤمنین اطال اﷲ بقاؤه بگویم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 295). و رجوع به ص 241 همان چاپ شود. فخرالدولة و فلک الامة اطال اﷲ بقائه را دام ایامه ، این طریق نیکو سپرده . (تاریخ قم ص 7). رجوع به اطالة شود.
- اَطال َ اﷲ عمره ؛ دعایی است چون اطال اﷲ بقاؤه . رجوع به اطال اﷲ بقاؤه و اطالة شود.
- اطاله دادن ؛ طول دادن . امتداد دادن . بدرازا کشاندن . و صحیح طول دادن است . رجوع به اطالة و اطالت شود.
- اطاله ٔ زمان کردن ؛ امهال کردن . طول دادن زمان . مهلت دادن . رجوع به اطالة و اطالت شود.
- اطاله کردن ؛ دراز کردن . بدرازا کشاندن . رجوع به اطالة و اطالت شود.
- اطاله ٔ کلام ؛ اطناب سخن . سخن بدرازا کشاندن . طول دادن کلام . رجوع به اطالة و اطالت شود.
- اطاله ٔ کلام کردن ؛ اطناب کردن در کلام . رجوع به اطاله ٔ کلام شود.
- اطاله ٔ لسان ؛ زبان درازی . پرگویی . بسیار سخن گفتن . بدرازا کشاندن کلام . رجوع به اطالة و اطالت شود.
- اطاله ٔ لسان کردن ؛ زبان درازی کردن . رجوع به اطاله ٔ لسان و اطالة و اطالت شود.
- اطاله ٔ مدت ؛ تمدید مدت . دراز کردن مدت . رجوع به اطالة و اطالت شود.


فرهنگ عمید

طول دادن، دراز کردن، به درازا کشاندن.
* اطالهٴ کلام: طول دادن کلام، به درازا کشاندن سخن.
* اطالهٴ لسان: [مجاز]
۱. زبان درازی کردن، زبان درازی.
۲. پرگویی.

طول دادن؛ دراز کردن؛ به درازا کشاندن.
⟨ اطالهٴ کلام: طول دادن کلام؛ به درازا کشاندن سخن.
⟨ اطالهٴ لسان: [مجاز]
۱. زبان‌درازی کردن؛ زبان‌درازی.
۲. پرگویی.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طول دادن را اطاله گویند. در باب های طهارت، صلات، حج و اطعمه و اشربه به مناسبت آمده است.
مستحب است کسی که به عیادت بیمار می رود، جز به خواست بیمار، عیادت را طول ندهد.

رعایت عدم اطاله در نماز جماعت
استحباب رعایت حال ناتوان ترین مأمومان توسط امام جماعت به طول ندادن افعال نماز از قبیل قنوت، رکوع و سجود- مگر همۀ مأمومان بخواهند-.

مواردی از استحباب اطاله در نماز
استحباب طول دادن رکوع توسط امام جماعت در صورتی که متوجه شود شخصی وارد مسجد شده و قصد اقتدا دارد، استحباب طول دادن افعال نماز فرادا به ویژه قنوت نافلۀ وتر و نیز نماز شب در صورت داشتن وقت و نماز آیات به ویژه هنگام خورشید گرفتگی، از موارد استحباب اطاله در نماز است.

اطاله توقف بر کوه صفا
...

پیشنهاد کاربران

اطاله. رجوع شود به « اطالة » ( و «اطالت» ) .


کلمات دیگر: