کلمه جو
صفحه اصلی

اشد


برابر پارسی : سخت تر

فارسی به انگلیسی

extreme, supreme

فرهنگ فارسی

شدیدتر، قوی تر، استوارتر، سخت تر
( صفت ) سخت تر استوارتر شدیدتر .
یا آشد نام برادر یوسف علیه السلام

فرهنگ معین

(اَ شَ دّ ) [ ع . ] (ص تف . ) سخت تر، استوارتر، شدیدتر.

لغت نامه دهخدا

اشد. [ اَ ش َدد ] ( ع ن تف ) سخت تر. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). شدیدتر. محکم تر. قوی تر. صعب تر. و فی الحدیث : اَشَدّهُم [ ای اَشَدﱡ امتی ] فی دین اﷲ عمر. و در ترکیباتی نظیر: اَشَدُّ حمرةً و غیره بمعنی بسیار باشد و بجای «تر» علامت صفت تفضیلی فارسی به اول مصادری درآید که شرایط اشتقاق صفت تفضیلی از آنها در عربی ممکن نیست.

اشد. [ اَ ش َدْ دُ / اَ ش َدُ ] ( ع فعل ) مخفف اَشهدُ فعل مضارع متکلم وحده یعنی گواهی میدهم. یقال : اَشَدﱡ لقد کان کذا و اَشَدُ مخفّفةً ای اشهدُ؛ یعنی گواهی میدهم. ( منتهی الارب ).
- اشد گفتن ؛ بتخفیف دال ، در تداول فارسی زبانان عوام بمعنی اشهد گفتن است یعنی کلمه شهادت «اشهد ان لا اله الا اﷲ» را بر زبان جاری ساختن.

اشد. [ اَ ش ُدد / اُ ش ُدد ] ( ع اِ ) قوت و توانائی. و منه قوله تعالی : حتی یبلغ اَشُدَّه ( قرآن 152/6 )؛ و هو ما بین ثمانی عشرة سنة الی ثلاثین. واحد جاء علی بنأالجمع کآنُک و لا نظیر لهمااو جمع لا واحد له من لفظه او واحده شِدّة ( بالکسر ).قال سیبویه و هو حسن المعنی یقال بلغ الغلام شدته مع ان فِعْلَةً لایجمع علی اَفْعُل او شَدّ ککلب و اکلب او شِدّ کذئب و اذؤب و ما هما بمسموعین بل قیاس و یضاف الی المفرد و الجمع فیقال بلغ اشده و بلغوا اشدهم. ( منتهی الارب ). منتهای قوت چیزی. قوت. ( مهذب الاسماء ). و قد یقال بلغ اَشُدَه ُ بالتخفیف و المشهور ان ذلک بمعنی الادراک و البلوغ. غایت جوانی. ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 12 ). و آن از پانزده سالگی تا چهل سالگی است. ( مهذب الاسماء ). و بقولی از هیجده سالگی تا بیست سالگی یا میان ده سالگی تا سی سالگی است.

اشد. [ اَ ش َدد ] ( اِخ ) یا آشد. نام برادر یوسف علیه السلام. ( منتهی الارب ). ظاهراً این کلمه محرف اشیر یا اَشِر است زیرا چنانکه در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است ، اسامی برادران یوسف اینهاست : روبیل ، شمعون ، لاوی ، یهودا، ریالون ، یشجر، ذان ، یقتالی ، جاد، اشر، بنیامین. و برادران یوسف بیش از یازده تن مذکور نبوده اند وکلمه «اشد» جز اینکه محرف اشر یا اشیر باشد، نام دیگری نیست. و رجوع به اشترقفا و اشر و اشیر شود. و ابوالاشد نام چند تن بوده است. رجوع به ابوالاشد شود.

اشد. [ اَ ش ُدد / اُ ش ُدد ] (ع اِ) قوت و توانائی . و منه قوله تعالی : حتی یبلغ اَشُدَّه (قرآن 152/6)؛ و هو ما بین ثمانی عشرة سنة الی ثلاثین . واحد جاء علی بنأالجمع کآنُک و لا نظیر لهمااو جمع لا واحد له من لفظه او واحده شِدّة (بالکسر).قال سیبویه و هو حسن المعنی یقال بلغ الغلام شدته مع ان فِعْلَةً لایجمع علی اَفْعُل او شَدّ ککلب و اکلب او شِدّ کذئب و اذؤب و ما هما بمسموعین بل قیاس و یضاف الی المفرد و الجمع فیقال بلغ اشده و بلغوا اشدهم . (منتهی الارب ). منتهای قوت چیزی . قوت . (مهذب الاسماء). و قد یقال بلغ اَشُدَه ُ بالتخفیف و المشهور ان ذلک بمعنی الادراک و البلوغ . غایت جوانی . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 12). و آن از پانزده سالگی تا چهل سالگی است . (مهذب الاسماء). و بقولی از هیجده سالگی تا بیست سالگی یا میان ده سالگی تا سی سالگی است .


اشد. [ اَ ش َدْ دُ / اَ ش َدُ ] (ع فعل ) مخفف اَشهدُ فعل مضارع متکلم وحده یعنی گواهی میدهم . یقال : اَشَدﱡ لقد کان کذا و اَشَدُ مخفّفةً ای اشهدُ؛ یعنی گواهی میدهم . (منتهی الارب ).
- اشد گفتن ؛ بتخفیف دال ، در تداول فارسی زبانان عوام بمعنی اشهد گفتن است یعنی کلمه ٔ شهادت «اشهد ان لا اله الا اﷲ» را بر زبان جاری ساختن .


اشد. [ اَ ش َدد ] (اِخ ) یا آشد. نام برادر یوسف علیه السلام . (منتهی الارب ). ظاهراً این کلمه محرف اشیر یا اَشِر است زیرا چنانکه در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است ، اسامی برادران یوسف اینهاست : روبیل ، شمعون ، لاوی ، یهودا، ریالون ، یشجر، ذان ، یقتالی ، جاد، اشر، بنیامین . و برادران یوسف بیش از یازده تن مذکور نبوده اند وکلمه ٔ «اشد» جز اینکه محرف اشر یا اشیر باشد، نام دیگری نیست . و رجوع به اشترقفا و اشر و اشیر شود. و ابوالاشد نام چند تن بوده است . رجوع به ابوالاشد شود.


اشد. [ اَ ش َدد ] (ع ن تف ) سخت تر. (مهذب الاسماء) (غیاث ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). شدیدتر. محکم تر. قوی تر. صعب تر. و فی الحدیث : اَشَدّهُم [ ای اَشَدﱡ امتی ] فی دین اﷲ عمر. و در ترکیباتی نظیر: اَشَدُّ حمرةً و غیره بمعنی بسیار باشد و بجای «تر» علامت صفت تفضیلی فارسی به اول مصادری درآید که شرایط اشتقاق صفت تفضیلی از آنها در عربی ممکن نیست .


فرهنگ عمید

۱. شدیدتر، سخت تر.
۲. قوی تر.
۳. استوارتر.

دانشنامه عمومی

(اَشَد) عطسه، [عوام به آن صبر هم می‌گویند] (این واژه هم اکنون در گویش شوشتری‌ها متداول است)


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَشَدَّ: شدید تر
معنی أَعْرَابِ: بادیه نشینها (کلمه اعراب در اصل جمع عرب است ، ولی در عبارت "ﭐلْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً " اسم شده برای عربهای بادیهنشین)
معنی وَطْئَاً: قدم نهادن (و عبارت "إِنَّ نَاشِئَةَ ﭐللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئَاً " (:حادثه شب شدیدترین قدم نهادن است) و حادثه شب کنایه از نماز شب استو اشاره دارد به اینکه این عمل از هر عمل دیگر در صفای نفس ، انسان را ثابتقدمتر میسازد ، و بهتر از هر چیز نفس آدمی ...
ریشه کلمه:
شدد (۱۰۲ بار)

جدول کلمات

شدیدتر

پیشنهاد کاربران

شدیدتر، ناخوش آیندتر، ناخوش تر، دشوارتر.


کلمات دیگر: