مترادف سوک : کنج، گوشه، زاویه، نبش، سو، سمت، جانب، طرف
سوک
مترادف سوک : کنج، گوشه، زاویه، نبش، سو، سمت، جانب، طرف
فارسی به انگلیسی
corrner, solid angle
barb, corner, side
مترادف و متضاد
کنج، گوشه، زاویه
نبش
سو، سمت، جانب، طرف
۱. کنج، گوشه، زاویه
۲. نبش
۳. سو، سمت، جانب، طرف
فرهنگ فارسی
۱ - هر یک از سیخ های نازک و دراز خوشه جو یا گندم داسه . ۲ - خوشه گندم و جو .
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد
فرهنگ معین
(اِ. ) ۱ - سوی ، جانب . ۲ - (عا. ) گوشه .
(سُ ) (اِ. ) خارهای نازک و دراز که بر خوشه گندم یا جو می روید.
(اِ.) 1 - مصیبت . 2 - غم ، اندوه .
(اِ.) 1 - سوی ، جانب . 2 - (عا.) گوشه .
(سُ) (اِ.) خارهای نازک و دراز که بر خوشه گندم یا جو می روید.
لغت نامه دهخدا
- سوک ریش ؛ کوسه ریش . کوسه و آن شخصی باشد که چند موی بر سر زنخ داشته باشد و معرب آن کوسج است . (برهان ).
|| (اِ) داسه ٔ غله و خسهای نوک تیز که برسر خوشه ٔ گندم و جو و جز آن باشد. (ناظم الاطباء). داسه ٔ گندم و جو و آن خسها سرتیز که سرهای خوشه ٔ گندم و جو باشد. (برهان ) :
اندام دشمنان تو از تیر ناوکی
مانند سوک و خوشه ٔ جو باد آژده .
؟ (از فرهنگ اسدی نخجوانی ).
|| خارتیغ :
ای همچو مهین مار بدآویز خشوک
پرزهر چه ماری و چه ماهی همه سوک .
سوزنی .
|| خوشه ٔ غله . (ناظم الاطباء). خوشه ٔ گندم و جو. (برهان ).
سوک . (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 511 تن سکنه . آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات ، لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
سوک . [ س َ ] (ع مص ) مالیدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مسواک کردن . (آنندراج ). مالیدن دندانهای خود را بمسواک . (ناظم الاطباء).
- سوک ریش ؛ کوسه ریش. کوسه و آن شخصی باشد که چند موی بر سر زنخ داشته باشد و معرب آن کوسج است. ( برهان ).
|| ( اِ ) داسه غله و خسهای نوک تیز که برسر خوشه گندم و جو و جز آن باشد. ( ناظم الاطباء ). داسه گندم و جو و آن خسها سرتیز که سرهای خوشه گندم و جو باشد. ( برهان ) :
اندام دشمنان تو از تیر ناوکی
مانند سوک و خوشه جو باد آژده.
ای همچو مهین مار بدآویز خشوک
پرزهر چه ماری و چه ماهی همه سوک.
سوک. [ س َ ] ( ع مص ) مالیدن چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مسواک کردن. ( آنندراج ). مالیدن دندانهای خود را بمسواک. ( ناظم الاطباء ).
سوک. ( اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 511 تن سکنه. آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات ، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
فرهنگ عمید
خار خوشۀ گندم، سیخ های نازک و دراز که در خوشه جو یا گندم می روید، داسه: اندام دشمنان تو از تیر ناوکی / مانند سوک خوشهٴ جو باد آژده (شاکر: شاعران بی دیوان: ۴۹ ).
۱. سو، سوی، جانب.
۲. نزد.
۳. [عامیانه] کنار، گوشه.
سوگ#NAME?
۱. سو؛ سوی؛ جانب.
۲. نزد.
۳. [عامیانه] کنار؛ گوشه.
خار خوشۀ گندم؛ سیخهای نازک و دراز که در خوشه جو یا گندم میروید؛ داسه: ◻︎ اندام دشمنان تو از تیر ناوکی / مانند سوک خوشهٴ جو باد آژده (شاکر: شاعران بیدیوان: ۴۹).
دانشنامه عمومی
درگاه ملی آمار
سوک، روستایی است از توابع بخش ارم در شهرستان دشتستان استان بوشهر ایران.
این روستا در دهستان دهرود قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۷۴نفر (۱۷خانوار) می باشد.
محصولات این روستا عبارت است از : انواع خرما (کبکاب ، زاهدی یا قصب ، شهابی و زینی و ...) ، انواع مرکبات (لیمو ترش ، نارنج ، لیمو شیرین و ...) ، انار ، انگور ، انجیر و ... می باشد .
یوزف سوک
سوک
دانشنامه آزاد فارسی
از اقوام سرخ پوست امریکا، با جمعیتی نزدیک به ۲,۵۰۰ تن (۱۹۹۰). زبانشان به گروه زبان های آلگونکوئین تعلق دارد. در ۱۸۳۲، به همراه دو گروه بسیار نزدیک به ایشان، یعنی فاکس و کیکاپو، جنگی را به رهبری بلک هاوک (شاهین سیاه) برضد مهاجران به راه انداختند. سوک ها در اصل در ویسکانسین زندگی می کردند و در ۱۶۶۷ در آن جا با فرانسوی ها رو به رو شدند. آن ها در روستاهای دایم متشکل از خانه هایی مسقّف با ساقه های توت می زیستند و در تابستان ذرت، لوبیا و کدو می کاشتند. در زمستان به گروه های خانوادگی تقسیم می شدند و در جلگه ها گاومیش (بوفالو) شکار می کردند و در کلبه هایی از نی با سقف گِلی زندگی می کردند. مهم ترین مراسم مذهبی آن ها میدویوین نام داشت که در بسیاری از قبایلِ گریت لیکس (دریاچه های بزرگ) مشترک بود؛ میدویوین جشن سالانۀ یک سازمان دینی مخفی بود موسوم به «جامعۀ بزرگ شفاگری». در این مراسم اعضا از ارواح کمک می خواستند تا بیماران را شفا دهند و از قبیله حفاظت کنند. بسیاری از مناسک زیر نظارت طایفه های مردسالار اجرا می شد و استفاده از بقچه های مقدس پزشکی، محتوی مجموعه ای از اشیای جادویی، واجب بود. سازمان سیاسی شامل شورایی از مشایخ می شد که با رؤسای موروثی مشاوره می کرد. این رؤسا در زمان جنگ جایشان را به رؤسای جنگ می دادند. در قرن ۱۸، سوک ها در میسوری، در حاشیۀ رود میسی سیپی، مستقر شدند. در ۱۸۰۴، گروه کوچکی از رؤسا اکثر زمین های آن ها را به امریکا واگذار کردند. سرخ پوستان، که نمی توانستند این پیمان را لغو کنند، درگیری هایی را آغاز کردند که در ۱۸۳۲ به جنگ بلک هوک انجامید و پس از آن ناچار بقیۀ زمین های خود را نیز واگذار کردند و به آیووا کوچیدند. آن ها بعدها به کانزاس مهاجرت کردند و در اواخر قرن ۱۹ در اوکلاهما ساکن شدند.
گویش مازنی
ابزاری که با آن نمونه ی محصول غلات را از کیسه در آورند
۱سبک ۲آرام ۳پشکل گوسفند – در سانسکریت ترپر tarra گفته شود
نبش کنج
سوک
۱نام تپه ای در لفور سوادکوه ۲نوک و تیغه ی خیش – لبه ی تیز ...
۱گوشه زاویه ۲تپه
پیشنهاد کاربران
سبک
Sevk