مترادف بندش : انسداد، سد
بندش
مترادف بندش : انسداد، سد
فارسی به انگلیسی
closure, stop
مترادف و متضاد
انسداد، سد
فرهنگ فارسی
( اسم ) پنب. حلاجی کرده و گلوله ساخته بجهت رشتن .
پنب. حلاجی کرده و گلوله نموده باشد بجهت رشتن . پنب. محلوج . پنب. بر زده و گرد کرده ریسیدن را و نیز باغنده و پاغنده و پیچک و بندک و غنده و کندش و گلن نیز گویند و هند کاله نامندش . یا حد و سد . یا نیت و قصد . یا ایجاد و اختراع .
پنب. حلاجی کرده و گلوله نموده باشد بجهت رشتن . پنب. محلوج . پنب. بر زده و گرد کرده ریسیدن را و نیز باغنده و پاغنده و پیچک و بندک و غنده و کندش و گلن نیز گویند و هند کاله نامندش . یا حد و سد . یا نیت و قصد . یا ایجاد و اختراع .
فرهنگ معین
(بَ دَ ) ( اِ. ) پنبة حلاجی کرده و گلوله ساخته به جهت رشتن .
لغت نامه دهخدا
بندش. [ ب َ دَ ] ( اِ ) پنبه حلاجی کرده و گلوله نموده باشد بجهت رشتن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). پنبه محلوج. ( آنندراج ). پنبه برزده و گردکرده ریسیدن را و نیز باغنده و پاغنده و پیچک و بندک و غنده و کندش و گلن نیز گویند و هندکاله نامندش. ( شرفنامه منیری ).
بندش. [ ب َ دِ] ( اِ ) نقش کردن سیم و زر باشد بر نهج خاص. ( برهان )( آنندراج ). نقش و کنده کاری سیم و زر و نصب آنها. ( ناظم الاطباء ). || حد و سد. || نیت و قصد. || ضبط و استحکام. || ایجاد و اختراع. || پرداخت افسانه و حکایت دروغ. || ساختگی حساب دروغ. || انشاء و فصاحت در کلام. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ).
بندش. [ ب َ دِ] ( اِ ) نقش کردن سیم و زر باشد بر نهج خاص. ( برهان )( آنندراج ). نقش و کنده کاری سیم و زر و نصب آنها. ( ناظم الاطباء ). || حد و سد. || نیت و قصد. || ضبط و استحکام. || ایجاد و اختراع. || پرداخت افسانه و حکایت دروغ. || ساختگی حساب دروغ. || انشاء و فصاحت در کلام. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ).
بندش . [ ب َ دَ ] (اِ) پنبه ٔ حلاجی کرده و گلوله نموده باشد بجهت رشتن . (برهان ) (ناظم الاطباء). پنبه ٔ محلوج . (آنندراج ). پنبه ٔ برزده و گردکرده ریسیدن را و نیز باغنده و پاغنده و پیچک و بندک و غنده و کندش و گلن نیز گویند و هندکاله نامندش . (شرفنامه ٔ منیری ).
بندش . [ ب َ دِ] (اِ) نقش کردن سیم و زر باشد بر نهج خاص . (برهان )(آنندراج ). نقش و کنده کاری سیم و زر و نصب آنها. (ناظم الاطباء). || حد و سد. || نیت و قصد. || ضبط و استحکام . || ایجاد و اختراع . || پرداخت افسانه و حکایت دروغ . || ساختگی حساب دروغ . || انشاء و فصاحت در کلام . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
فرهنگ عمید
پنبۀ زده شده و گلوله کرده شده برای رشتن، غنده، بنجک.
پیشنهاد کاربران
قید، حالت فعل در دستور زبان فارسی
بندش =بستن
حاصل مصدر بستن
بسته شده.
حاصل مصدر بستن
بسته شده.
کلمات دیگر: