کلمه جو
صفحه اصلی

نیروی چیزی را گرفتن

فارسی به عربی

انزع احشاء , عادم

مترادف و متضاد

exhaust (فعل)
تمام کردن، خسته کردن، سپری کردن، تهی کردن، با دقت به کردن، نیروی چیزی را گرفتن، از پای در اوردن

eviscerate (فعل)
خالی کردن، تهی کردن، شکم دریدن، نیروی چیزی را گرفتن، روده یا چشم و غیره را در اوردن


کلمات دیگر: