کلمه جو
صفحه اصلی

مدخوله


مترادف مدخوله : زن، غیرباکره

متضاد مدخوله : باکره

مترادف و متضاد

زن، غیرباکره ≠ باکره


فرهنگ فارسی

(اسم و صفت ) مونث مدخول . ۱- داخل شده . ۲ - زنی که در عقل وی فساد بود . ۳- زن لاغر . ۴- خرمابن میان پوسیده . ۵ - زن شوهر دیده غیر باکره جمع : مدخولات .
خرمابن میان پوسیده

لغت نامه دهخدا

( مدخولة ) مدخولة. [ م َ ل َ ] ( ع ص ) نخلة مدخولة؛ خرمابن میان پوسیده. ( منتهی الارب )؛ عفنةالجوف. ( متن اللغة )( از اقرب الموارد ). || امراءة مدخولة؛ زن شوی دیده. ( منتهی الارب ) ( صراح ). رجوع به مدخوله شود.
مدخوله. [ م َ ل َ / ل ِ] ( ع ص ) مدخولة. زن شوی دیده. که شوی با او هم بستر شود. زن که شوی با او بخفته است. ( یادداشت مؤلف ). زن دوشیزگی ربوده و شوی دیده. ضد باکره. ( ناظم الاطباء ).

مدخوله . [ م َ ل َ / ل ِ] (ع ص ) مدخولة. زن شوی دیده . که شوی با او هم بستر شود. زن که شوی با او بخفته است . (یادداشت مؤلف ). زن دوشیزگی ربوده و شوی دیده . ضد باکره . (ناظم الاطباء).


مدخولة. [ م َ ل َ ] (ع ص ) نخلة مدخولة؛ خرمابن میان پوسیده . (منتهی الارب )؛ عفنةالجوف . (متن اللغة)(از اقرب الموارد). || امراءة مدخولة؛ زن شوی دیده . (منتهی الارب ) (صراح ). رجوع به مدخوله شود.


فرهنگ عمید

زن شوهردیده.

پیشنهاد کاربران

یعنی زنی که عمل دخول ( داخل شدن آلت مردانه ) از سوی شوهر بر او انجام پذیرفته باشد و دیگر بر آن عنوان باکره نباشد.
یعنی ضدباکره، شوهر دیده، دخول شده و از این اقسام صفات و اسمایی ننگی که بر شخصیت زن تحمیل شده است.


کلمات دیگر: