کلمه جو
صفحه اصلی

دراز نویسی

مترادف و متضاد

verbosity (اسم)
گزاف گویی، پرگویی، دراز نویسی، اطناب گویی

prolixity (اسم)
اطناب، پرگویی، روده درازی، دراز نویسی

فرهنگ فارسی

عمل دراز نوشتن

لغت نامه دهخدا

درازنویسی. [دِ ن ِ ] ( حامص مرکب ) عمل دراز نوشتن. ( از فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به درازنویس و دراز نوشتن شود.

دانشنامه عمومی

درازنویسی اصطلاحی است برای توصیف طرز نگارش افعال و جملات به گونه ای که درازتر از حد طبیعی در گویش مردم و نگارش فصیح زبان فارسی باشد. در این عمل معمولاً فعل های بسیط به فعل مرکب و عبارت های کوتاه به عبارت های بلند تبدیل می شود. نام این کار را نخستین بار دکتر خانلری در کتاب خود به نام دستور زبان فارسی، «درازنویسی» گفته است. چنین ترکیباتی لزوماً غلط نیستند ولی از فصاحت و ارزش نوشته می کاهند و بهتر است از به کار بردن آنها پرهیز شود.
اخذ کردن به جای گرفتن
ارسال کردن به جای فرستادن
به قتل رساندن به جای کشتن
خریداری کردن به جای خریدن
کشته شدگان به جای کشتگان
قادر بودن به جای توانستن
پشت سر گذاشتن به جای گذراندن
امکان پذیر به جای ممکن
به عمل آوردن به جای کردن (مانند: کوشش به عمل آورد)
به مورد اجرا گذاشتن به جای کردن، یا اجرا کردن
مورد ستایش قرار دادن به جای ستودن
مورد استفاده قرار دادن به جای استفاده کردن
مورد تعقیب قرار دادن به جای تعقیب کردن
در جریان قرار دادن به جای اطلاع دادن
نمونه هایی از درازنویسی:


کلمات دیگر: