کلمه جو
صفحه اصلی

اشتیاق داشتن

فارسی به انگلیسی

hunger, thirst

فارسی به عربی

اشتق , اشته , اطمح , جوع , عطش , لمدة طویلة

مترادف و متضاد

thirst (فعل)
اشتیاق داشتن، تشنه بودن، ارزومند بودن

long (فعل)
اشتیاق داشتن، مناسب بودن، میل داشتن، ارزوی چیزی را داشتن

hunger (فعل)
اشتیاق داشتن، گرسنگی دادن، گرسنه کردن، گرسنه شدن

aspire (فعل)
ارزو داشتن، ارزو کردن، اشتیاق داشتن، هوش داشتن، بلند پروازی کردن، استنشاق کردن

yearn (فعل)
ارزو کردن، اشتیاق داشتن، مشتاق بودن

crave (فعل)
ارزو کردن، اشتیاق داشتن

hanker (فعل)
اشتیاق داشتن، ارزومند چیزی بودن، مردد ودودل بودن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) میل و رغبت داشتن به شیفت. دیدار و وصول کسی یا چیزی بودن .

لغت نامه دهخدا

اشتیاق داشتن. [ اِ ت َ ] ( مص مرکب ) شیفته ٔدیدار کسی یا چیزی بودن. میل و رغبت بسیار داشتن.

پیشنهاد کاربران

دل در کسی/چیزی داشتن

شوق در سر داشتن


کلمات دیگر: