کلمه جو
صفحه اصلی

اسیب زدن

فارسی به انگلیسی

damage, mar

فارسی به عربی

عیب
( اسیب زدن (به ) ) اجرح

عيب


مترادف و متضاد

blemish (فعل)
خوار کردن، عیب دار کردن، بد نام کردن، لکه دار کردن، خسارت وارد کردن، اسیب زدن، افترا زدن

hurt (فعل)
تیر کشیدن، ازردن، اذیت کردن، خسارت وارد کردن، اسیب زدن، خسارت زدن، خسارت رساندن، خسارت وارد اوردن، جریحه دار کردن، بدرد آوردن، ازار رساندن

injure (فعل)
اسیب زدن، ازار رساندن

فرهنگ فارسی

( آسیب زدن ) ( مصدر ) آسیب رسانیدن صدمه زدن ضرب وارد آوردن .

پیشنهاد کاربران

لطمه وارد آوردن به . . . . . . . .


کلمات دیگر: