کلمه جو
صفحه اصلی

محقق کردن

فارسی به انگلیسی

ascertain

مترادف و متضاد

ascertain (فعل)
معین کردن، معلوم کردن، محقق کردن، ثابت کردن

inquire (فعل)
محقق کردن، پرسیدن، سوال کردن، جویا شدن، پرسش کردن، تحقیق کردن، باز جویی کردن، رسیدگی کردن، استنطاق کردن، امتحان کردن، پژوهیدن، تفتیش کردن

verify (فعل)
محقق کردن، تحقیق کردن، رسیدگی کردن، مقابله کردن، ممیزی کردن، بازبینی کردن، صحت و سقم امری را معلوم کردن

vindicate (فعل)
محقق کردن، دفاع کردن از، حمایت کردن از، توجیه کردن، پشتیبانی کردن از، اثبات بی گناهی کردن

پیشنهاد کاربران

مسلم کردن/ساختن


کلمات دیگر: