کلمه جو
صفحه اصلی

بد دهنی

فارسی به انگلیسی

abuse, curse, obloquy

مترادف و متضاد

abuse (اسم)
خفت، خواری، سوء استعمال، توهین، فحش، پرخاش، تهمت، بد زبانی، بد دهنی، سب

swearword (اسم)
فحش، بد زبانی، بد دهنی، ناسزا، کفر گویی، قسم دروغ

scurrility (اسم)
بد دهنی، سخن زشت، فحاشی، فحش کاری

فرهنگ فارسی

عمل بد دهن فحش ناسزا .

لغت نامه دهخدا

بددهنی. [ ب َدْ، دَ هََ ] ( حامص مرکب ) عمل بددهن. فحش. ناسزا. ( فرهنگ فارسی معین ).

پیشنهاد کاربران

هتاکی


کلمات دیگر: