کلمه جو
صفحه اصلی

ناهماهنگی شناختی

دانشنامه عمومی

ناهماهنگی شناختی (به انگلیسی: Cognitive dissonance) در دانش روان شناسی، نوعی استرس ذهنی یا ناهنجاری و احساس ناخوش آیند است که بر اثر شرایطی همچون ایجاد (و القای) همزمان دو یا چند دیدگاه، عقیده، ارزش یا اندیشهٔ ناهمساز در یک فرد به وجود می آید.
پشیمانی خریدار
سوگیری حمایت از انتخاب
سوگیری شناختی
حافظه ناآشکار
سرریز داده ها
شرم
گونه پرستی
نظریه خنثاسازی
سندرم مؤمن راستین
پندار آرزومندانه
نظریه ناهماهنگی شناختی بر این اصل که افراد به دنبال سازگاری بین انتظارات خود و واقعیت خود هستند، پایه ریزی شده است.لئون فستینگر در تعریف نظریهٔ ناهماهنگی شناختی می گوید که افراد رانه ای برای کاهش ناهماهنگی دارند. آن ها این کار را با تغییر در گرایش ها، اعتقادها و کنش هایشان انجام می دهند.
در یک مورد به عنوان مثال، فردی تصمیم به نخوردن غذاهای پرچرب گرفته، اما هنوز شیرینی دونات (شیرینی بدون قند) با چربی بالا می خورد. بر پایه این نظریه، که از بانفوذترین و پُربررسی شده ترین نظریه ها در روانشناسی اجتماعی است، چهار روش کاهش تنش ذهنی در این ناهماهنگی عبارتند از:
تجربه می تواند دربرابر انتظار قرار بگیرد همچون، برای مثال، در پشیمانی خریدار بعد از خرید یک چیز گران قیمت. در حالت ناهماهنگی افراد ممکن است احساس شگفتی، ترس، گناه، خشم یا خجالت را تجربه کنند. افراد بدون توجه به وجود شواهدی علیه این فکر دچار سوگیری می شوند که فکر کنند انتخابشان درست بوده است، این سوگیری به نظریهٔ ناهماهنگی، این قدرت پیشگویانه اش را می دهد که رفتارهای ویرانگر و غیر منطقی را روشن کند که در نبود این نظریه بسیار گیج کننده بودند.

دانشنامه آزاد فارسی

ناهماهنگی شناختی (cognitive dissonance)
(یا: ناهم آوایی شناخت) حالت تنش روانی در انتخاب یکی از دو گزینه ای که جاذبه یا دافعۀ برابر دارند. هرچه گزینه ها از این لحاظ به هم نزدیک تر باشند، ناهماهنگی بیشتر است. ناهماهنگی معمولاً پس از تصمیم گیری باقی می ماند و این امر تلاش برای رسیدن به حالت هماهنگی را برمی انگیزد. این اصطلاح را اولین بار لئون فستینگر، روان شناس امریکایی (۱۹۱۹ـ 1989)، طرح کرد و توصیف آن در روان شناسی اجتماعی که پژوهش های تجربی بسیاری در پی داشته، بسیار تأثیرگذار بوده است. تمرکز این مطالعات بر شرایط تقویت کننده یا تضعیف کنندۀ ناهماهنگی و چگونگی رفع آن است، مانند تغییر شناخت یا آگاهی از موقعیت تصمیم گیری ، تغییر در نگرش نسبت به کاری پس از پذیرش اجرای آن کار (مثل بازی نقشی که معمولاً داوطلبانه انتخاب نشده است)، و تأثیر مشوق ها در تغییر نگرش پس از چنین تکالیفی.

فرهنگستان زبان و ادب

{cognitive dissonance, dissonance theory} [روان شناسی] وجود دو فکر یا نگرش ناهماهنگ یا وجود فکر یا نگرشی ناهماهنگ با رفتار شخص


کلمات دیگر: