گيج کردن , سردرگم کردن , گم کردن , گيچ کردن , رمزي کردن , پريشاني , اشفتگي , بي تصميمي , بي تصميم , بي تصميم بودن , پريشان کردن
حیر
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
کربلا . حایر الحسین .
لغت نامه دهخدا
حیر. [ ح َ ] (ع اِ) جای گرد آمدن آب . || جای مغاک که آب باران در آن گرد آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جای پست . (منتهی الارب ). || بستان . || حَیرَة است در جمیع معانی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حیرة شود.
حیر. [ ح َ ی َ ] (ع مص ) سرگشته شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || حَیرَة است در جمیع معانی آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حیرة شود.
حیر. [ ح َی ْی ِ ] (ع اِ) ابر. (منتهی الارب ). ابری که از باران ناشی و در آسمان سرگردان میشود. (از اقرب الموارد).
حیر.[ ح ِ ی َ / ح َ ی َ ] (ع اِ) بسیار از مال و اهل . (منتهی الارب ). الکثیر من المال و الاهل . (اقرب الموارد).
حیر. [ ح َ ] ( ع اِ ) جای گرد آمدن آب. || جای مغاک که آب باران در آن گرد آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || جای پست. ( منتهی الارب ). || بستان. || حَیرَة است در جمیع معانی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حیرة شود.
حیر.[ ح ِ ی َ / ح َ ی َ ] ( ع اِ ) بسیار از مال و اهل. ( منتهی الارب ). الکثیر من المال و الاهل. ( اقرب الموارد ).
حیر. [ ح َی ْی ِ ] ( ع اِ ) ابر. ( منتهی الارب ). ابری که از باران ناشی و در آسمان سرگردان میشود. ( از اقرب الموارد ).
حیر. [ ح َ ی َ ] ( ع مص ) سرگشته شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || حَیرَة است در جمیع معانی آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حیرة شود.
حیر. [ ح َ ] ( اِخ ) کربلا. ( منتهی الارب ). حایرالحسین.
- حیرالاوَزّ ؛ حایرالحسین. ( معجم البلدان ج 3 ص 203 ).
حیر.[ ح ِ ی َ / ح َ ی َ ] ( ع اِ ) بسیار از مال و اهل. ( منتهی الارب ). الکثیر من المال و الاهل. ( اقرب الموارد ).
حیر. [ ح َی ْی ِ ] ( ع اِ ) ابر. ( منتهی الارب ). ابری که از باران ناشی و در آسمان سرگردان میشود. ( از اقرب الموارد ).
حیر. [ ح َ ی َ ] ( ع مص ) سرگشته شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || حَیرَة است در جمیع معانی آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حیرة شود.
حیر. [ ح َ ] ( اِخ ) کربلا. ( منتهی الارب ). حایرالحسین.
- حیرالاوَزّ ؛ حایرالحسین. ( معجم البلدان ج 3 ص 203 ).
حیر. [ ح َ ] (اِخ ) کربلا. (منتهی الارب ). حایرالحسین .
- حیرالاوَزّ ؛ حایرالحسین . (معجم البلدان ج 3 ص 203).
دانشنامه عمومی
بسیار کامل،بی نهایت کامل و درست
کلمات دیگر: