مترادف هم بستر : مترس، هم آغوش، همخوابه، هم خواب
هم بستر
مترادف هم بستر : مترس، هم آغوش، همخوابه، هم خواب
فارسی به انگلیسی
bed - fellow, spouse, cohabitant
مترادف و متضاد
مترس، همآغوش، همخوابه، همخواب
هم خواب، هم بستر
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که با دیگری دریک بستر بخوابد همخوابه .
زن ومردکه باهم دریک بستربخوابند، دریک بستر
زن ومردکه باهم دریک بستربخوابند، دریک بستر
فرهنگ معین
(هَ. بَ تَ ) (ص . ) یار و رفیق بستر، زن و مرد که با هم در یک بستر بخوابند.
لغت نامه دهخدا
هم بستر. [ هََ ب ِ ت َ ] ( ص مرکب ) همخواب. ( آنندراج ). ضجیع. مضاجع. ( یادداشت مؤلف ). همسر. هم بالین :
ملک پنداشت کآن هم بستر او
کنیزک شمع دارد شکّر او.
ملک پنداشت کآن هم بستر او
کنیزک شمع دارد شکّر او.
نظامی.
گل بر شاخسار سبز و تر هم بستر خار. ( جهانگشای جوینی ).فرهنگ عمید
۱. کسی که با دیگری در یک بستر می خوابد.
۲. زن و مردی که با هم در یک بستر بخوابند.
۲. زن و مردی که با هم در یک بستر بخوابند.
کلمات دیگر: