هرکه
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
کل , من
مترادف و متضاد
هر که
هر که، هر کسی که، هر انکه، هر انکس
فرهنگ فارسی
هرکس هرشخص : (( از آن مخذولان هرکه پدید آمد ناچیزشد. ) ) توضیح گاه ضیمروفعل آن مفرد آیدو گاه جمع . یاهرکه را (هرکرا ) . هرکه (درحالت مفعولی ) : ((هرکرا خلافت روی زمین سیرنگرداند ازضیاع یتیمان هم سیرنگردد. ) )
فرهنگ عمید
هرکس، هرشخص.
واژه نامه بختیاریکا
( هَرِکِه ) بوته چادر را با بندی محکم و سنگ بهم وصل میکنیم
پیشنهاد کاربران
( هرآنک ) هرآنک. [ هََ ] ( ضمیر مبهم مرکب ) هرکه. هرآنکه. هرکس. هرکو :
هر آنک او نیست از تو بِه ْ، به دانش
به صحبت همدم و محرم مدانش.
هر آنک او نیست از تو بِه ْ، به دانش
به صحبت همدم و محرم مدانش.
هر کسی
کلمات دیگر: