کلمه جو
صفحه اصلی

یک ریز

فارسی به انگلیسی

endless, nonstop, unremittingly

مترادف و متضاد

blow by blow (قید)
یک ریز

فرهنگ فارسی

پشت سرهم پی درپی .

فرهنگ معین

( ~. ) (ق . )(عا. )پشت سر هم ، پی درپی .

لغت نامه دهخدا

یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) متصل. پیوسته. دائم. مدام. پیاپی. پشت هم. ( یادداشت مؤلف ). پشت سرهم. پی درپی : او یک ریز حرف زد.

فرهنگ عمید

پی درپی و پشت سرهم.

پیشنهاد کاربران

without cease


کلمات دیگر: