گزند رساندن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) آسیب رساندن صدمه زدن .
لغت نامه دهخدا
گزند رساندن. [ گ َ زَ رَ/ رِ دَ ] ( مص مرکب ) آسیب رساندن. صدمه زدن. گزند رسانیدن. اضرار : با تو عهد و میثاق میکنم که به هیچ نوع بر تو گزندی نرسانم. ( تاریخ سیستان ).
سری دارم فدای خاک پایت
گر آسایش رسانی ور گزندم.
سری دارم فدای خاک پایت
گر آسایش رسانی ور گزندم.
سعدی ( طیبات ).
و رجوع به گزند رسانیدن شود.جدول کلمات
نکایت
کلمات دیگر: