نیک نگریستن تامل ٠ دقت
تأمل افتادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تأمل افتادن. [ ت َ ءَم ْ م ُ اُ دَ ] ( مص مرکب ) نیک نگریسته شدن. تأمل شدن : و در شکل پارس که برزده شده است تأمل افتد تحقیق این معنی معلوم گردد. ( فارسنامه ابن البلخی چ اروپا ص 121 ). رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود.
پیشنهاد کاربران
نظر کردن: تا عاقلان در اعجاز کتاب نظر کنند. ( سندبادنامه ص 3 ) .
دگر باره چو شیرین دیده برکرد
در آن تمثال روحانی نظر کرد.
نظامی.
دگر باره چو شیرین دیده برکرد
در آن تمثال روحانی نظر کرد.
نظامی.
کلمات دیگر: