کلمه جو
صفحه اصلی

چراغدار

لغت نامه دهخدا

چراغدار. [ چ َ / چ ِ ] ( نف مرکب ) چراغچی. خادمی که نگهداری و روغن کردن و پاکیزه داشتن چراغها با اوست. دارنده و مواظبت کننده چراغ. کسی که مسئولیت پاکیزگی و روغنگیری چراغهای خانه شاهی یا امیری یا اداره ای را عهده دار است. مأمور چراغداری. رجوع به چراغچی شود.

پیشنهاد کاربران

Hula hoop

فانوس کش
لهجه و گویش تهرانی
کسی که با فانوس راه را روشن می کند، چراغدار .


کلمات دیگر: