تامل کردن نیک نگریستن
تأمل فرمودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تأمل فرمودن. [ ت َ ءَم ْ م ُ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) تأمل کردن. نیک نگریستن : همچنان که در آداب درس من نظر میفرمایی در آداب نفس من نیز تأملی فرمای.( گلستان ). || کسی را به تأمل واداشتن و دستور دادن. رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود.
پیشنهاد کاربران
نظر کردن: تا عاقلان در اعجاز کتاب نظر کنند. ( سندبادنامه ص 3 ) .
دگر باره چو شیرین دیده برکرد
در آن تمثال روحانی نظر کرد.
نظامی.
دگر باره چو شیرین دیده برکرد
در آن تمثال روحانی نظر کرد.
نظامی.
کلمات دیگر: