کلمه جو
صفحه اصلی

بارنج

فرهنگ فارسی

( اسم ) چاودار
دهی از تبریز

لغت نامه دهخدا

بارنج . [ رَ ] (اِ) نارجیل باشد. (مفردات ابن بیطار چ مصرص 83) (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 71) (ترجمه ٔ ابن بیطار به فرانسه ص 201) (بحر الجواهر) (فهرست مخزن الادویه ) (ناظم الاطباء) (دِمزن ). نارگیل . جوز هندی . چودار. رجوع به بادِنج ، نارجیل ، نارگیل و جوز هندی شود. || نوعی خربزه در خوارزم . (دزی ج 1 ص 48).


بارنج . [ رِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در هفت هزارگزی جنوب خاوری شهر تبریز و یک هزارگزی شوسه ٔ تبریز به اهر در جلگه واقع است . منطقه ای است ییلاقی و سردسیر با 3613 تن سکنه . آبش از چشمه و رودخانه ٔ بارنج (بارنج چای ). محصولش غلات ، حبوبات ، سنجد. شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


بارنج. [ رَ ] ( اِ ) نارجیل باشد. ( مفردات ابن بیطار چ مصرص 83 ) ( تذکره داود ضریر انطاکی ص 71 ) ( ترجمه ابن بیطار به فرانسه ص 201 ) ( بحر الجواهر ) ( فهرست مخزن الادویه ) ( ناظم الاطباء ) ( دِمزن ). نارگیل. جوز هندی. چودار. رجوع به بادِنج ، نارجیل ، نارگیل و جوز هندی شود. || نوعی خربزه در خوارزم. ( دزی ج 1 ص 48 ).

بارنج. [ رِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در هفت هزارگزی جنوب خاوری شهر تبریز و یک هزارگزی شوسه تبریز به اهر در جلگه واقع است. منطقه ای است ییلاقی و سردسیر با 3613 تن سکنه. آبش از چشمه و رودخانه بارنج ( بارنج چای ). محصولش غلات ، حبوبات ، سنجد. شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو می باشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۸°۰۳′ شمالی ۴۶°۲۲′ شرقی / ۳۸٫۰۵۰°شمالی ۴۶٫۳۶۷°شرقی / 38.050; 46.367باریش (بارنج) روستای سابق و محله بزرگ و آباد و معروف بارنج که اکنون واقع در منطقه یک شهرداری تبریز در گوشه شمال شرقی تبریز در کنار رود مهرانه رود بنا شده است. بارنج قبلاً روستای تاریخی بوده آثار چندی از بقایای آتشکده و قلعه و قبرستان در حوالی آن تا چندین سال پیش باقی بود.
خ‍ام‍اچ‍ی، ب‍ه‍روز. «شهر من تبریز». چاپ سوم. تبریز: نشر ندای شمس، ۱۳۸۹.
بارنج آبادی بسیار پر رونقی بود که قسمتی از میوه جات و غلات شهر را در گذشته تأمین می کرد. مردمان این آبادی بسیار فعال و مهمان نواز و اهل فن و فنون آب و آبیاری و متخصص حفر قنات و حوالی آن کاریز بودند.بارنج و اراضی آن تا اصلاحات ارضی سال ۱۳۴۱ یک روستای آبادی بود که فقط اراضی آن زیر کشت غلات بود ولی در همین سال که مهاجرت روستاییان به شهر آغاز شد و اربابان و مالکان ثروتمند شروع به زمین خواری و بساز بفروشی کردند و زمین های مزروعی و باغات زیبا و سرسبز و باطراوت تبریز یکی پس از دیگری تفکیک و تخریب و اختصاص به شهری سازی یافت، سرمایه دار معروف تبریزی به نام مرحوم مرتضی رحیم زاده خوئی اولین بنیانگذار شهرک سازی در تبریز، تمام اراضی روستاری بارنج را در جنوب آن به بهای خیلی ارزان خریداری و شهرکسازی را شروع نمود و برای رونق دادن به این مسئله و تشویق مردم برای خانه سازی در اراضی بارنج که اکنون شهرک بزرگ و آباد و پررونق کوی ولیعصر است قسمتی از اراضی را در اختیار دانشگاه تبریز به طور رایگان برای احداث خوابگاه دانشجویی قرار داد و شهرداری تبریز و مسئولان شهری هم امکانات لازم را برای رفاه دانشجویان دانشگاه فراهم ساختند و به تدریج تمام اراضی بارنج به فروش رفته و تبدیل به شهرکی معروف شد که امروزه در گوشه شمال شرقی تبریز به نام کوی ولیعصر (ولیعهد سابق) قرار دارد.

پیشنهاد کاربران

باریش در زبا ترکی به معنی صلح می باشد و مردم محلی هم به روستای خودشون باریش می گویند در فرهنگ و جغرافیای ایران بارنج آورده شده است که به معنی خربزه می باشد

سلام نمیدونم چرا هیچ کس نمیخواهد از تاریخ واقعی باریش صحبت کند فقط درحد چندکلمه میگن اما اگر تاریخ اصلی و واقعی بارنج ( باریش ) را بگن خیلی بهتر میشه مثلا یه نمونه اش رو بنده میگم باریش یا بارنج آخرین اسم باریش است یعنی قبل از باریش بودن ۱۲تا اسم دیگه داشت که چندتاشو بنده میگم بابریس ، بابریز ، بابریژ ، بابریش، که هرکدوم به گویش ها و تاریخ های هرزمانی برمیگرده اینطور براتون بگم که پروفسور دیوید رول در کتاب بهشت عدن از چندین منطقه در تبریز صحبت میکنند که نشانه های فراوانی در منطقه بارنج ازگذشته تاحالا بود مثال از کوه و درختان و باغ و تپه و آب ها کاش یک تاریخ دان و محققی پیدا میشد تا به صراحت و به دوراز نژاد پرستی و واقع بینانه از تاریخ این منطقه کتاب مینوشت تا بشریت ازش میدانستند

نام قدیمی بارنج بابریز است که در بیشتر اسناد ملک های قدیمی است ولی متاسفانه به ان اشاره نشده. حتی تپه میلانیان وتپه عمر وکور اوغلیاز مکانهای باستانی مهم که هنوز اثار ان هست در ضمن کلمه باریش در گویش محلی تبدیل یافته بابریز است وبعدا بوجود امده پس پیشنهاد میکنم روستای بارنج از عمق بیشتری مورد برسی قرار گیرد واز نوشتن برداشتهای سطحی از نام کنونی ان خود داری شود. سپاس


کلمات دیگر: