کلمه جو
صفحه اصلی

اگاهیدن

فارسی به انگلیسی

report

فرهنگ فارسی

( آگاهیدن ) ( مصدر ) ( آگاهید آگاهد خواهد آگاهید بیاگاه آگاهنده آگاهیده ) خبر یافتن آگاه شدن با خبر گشتن .

لغت نامه دهخدا

( آگاهیدن ) آگاهیدن. [ دَ ] ( مص ) خبر یافتن. آگاه شدن. مطلع، باخبر گشتن. آگهیدن :
بیاگاهد اکنون چو من رزم جوی
شوم با سواران به نزدیک اوی.
فردوسی.

فرهنگ عمید

( آگاهیدن ) آگاه شدن، باخبر شدن، خبر یافتن.

پیشنهاد کاربران

اعلام

آگاه کردن ( آ )

آگاه کنانیدن بهتره با آگاهاندن نشان داده بشه.


کلمات دیگر: