موضعی است
باغوت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باغوت. ( اِ ) عیدی مر ترسایان را. ( ناظم الاطباء ). همان باغوث است که بمعنای استسقا بود. ( ناظم الاطباء ). همان باعوث است. ( منتهی الارب ). اعجمی معرب است و آن عید نصاری است. ( المعرب جوالیقی ص 57 ). در حاشیه المعرب آمده که صحیح آن باعوث است. ( همان کتاب حاشیه همان صفحه ). و رجوع به باعوث شود.
باغوت. ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
باغوت. ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
باغوت . (اِ) عیدی مر ترسایان را. (ناظم الاطباء). همان باغوث است که بمعنای استسقا بود. (ناظم الاطباء). همان باعوث است . (منتهی الارب ). اعجمی معرب است و آن عید نصاری است . (المعرب جوالیقی ص 57). در حاشیه ٔ المعرب آمده که صحیح آن باعوث است . (همان کتاب حاشیه ٔ همان صفحه ). و رجوع به باعوث شود.
باغوت . (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: