کلمه جو
صفحه اصلی

بافره

لغت نامه دهخدا

بافره. [ رَ ] ( اِخ ) قضایی در ولایت طرابوزان در مشرق قضای جانیک و مشرق قضای صامسون و جنوب دریای سیاه ، و رودخانه قزل ایرماق از جنوب آن میگذرد. محصول عمده آن حبوب و میوه و کتان و کنف و تنباکوست. در حدود 161 پارچه آبادی دارد. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1200 ).

بافره. [ رَ ] ( اِخ ) نام مرکز قضای بافره واقع در سنجاق طرابوزان ، نزدیک قزل ایرماق. تجارت عمده آن تنباکو است. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1200 ).

بافره . [ رَ ] (اِخ ) قضایی در ولایت طرابوزان در مشرق قضای جانیک و مشرق قضای صامسون و جنوب دریای سیاه ، و رودخانه ٔ قزل ایرماق از جنوب آن میگذرد. محصول عمده ٔ آن حبوب و میوه و کتان و کنف و تنباکوست . در حدود 161 پارچه آبادی دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1200).


بافره . [ رَ ] (اِخ ) نام مرکز قضای بافره واقع در سنجاق طرابوزان ، نزدیک قزل ایرماق . تجارت عمده ٔ آن تنباکو است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1200).



کلمات دیگر: