کلمه جو
صفحه اصلی

تحیط

لغت نامه دهخدا

تحیط. [ ت َ ]( ع اِ ) قحطسال. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تحوط شود.

تحیط. [ ت ُ ] ( ع اِ ) رجوع به تَحیط و تَحوط شود.

تحیط. [ ت ِ ] ( ع اِ ) رجوع به تَحیط و تُحیط و تَحوط شود.

تحیط. [ ت َ ](ع اِ) قحطسال . (ناظم الاطباء). رجوع به تحوط شود.


تحیط. [ ت ِ ] (ع اِ) رجوع به تَحیط و تُحیط و تَحوط شود.


تحیط. [ ت ُ ] (ع اِ) رجوع به تَحیط و تَحوط شود.



کلمات دیگر: