از گویندگان فارس زبان هندوستان و از مردم شهر گوالیار و از حکام و رجال دهلی بود
میی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
میی. [ م َ ] ( اِخ ) از گویندگان فارسی زبان هندوستان و از مردم شهر گوالیار و از حکام و رجال دهلی بود. بیت زیر از اوست :
من می روم و برق زنان شعله آهم
ای همنفسان دور شوید از سر راهم.
من می روم و برق زنان شعله آهم
ای همنفسان دور شوید از سر راهم.
( از قاموس الاعلام ترکی ).
پیشنهاد کاربران
می ای / آن می / می ای / شرابی / ان می که
رودکی :
زان عقیقن مئی ، که هر که بدید
از عقیق گداخته نشناخت
( ( از آن می که از سرخی به سنگ عقیق گداخته می ماند و هر که دید گمان برد عقیق است ) )
رودکی :
زان عقیقن مئی ، که هر که بدید
از عقیق گداخته نشناخت
( ( از آن می که از سرخی به سنگ عقیق گداخته می ماند و هر که دید گمان برد عقیق است ) )
کلمات دیگر: