( صفت ) رفوگر رفو کننده .
رفا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
اتفاق، پیوستگی، سازگاری.
رفوگر، رفو کننده.
رفوگر، رفو کننده.
رفوگر؛ رفوکننده.
اتفاق؛ پیوستگی؛ سازگاری.
گویش مازنی
/rafaa/ انتظار
انتظار
کلمات دیگر:
رفوگر؛ رفوکننده.
اتفاق؛ پیوستگی؛ سازگاری.
انتظار