کلمه جو
صفحه اصلی

فیک

فرهنگ فارسی

(اسم ) در تداول اهالی شهسوار به درخت فک گفته می شود که یکی از گونه های بید است .
پیک

لغت نامه دهخدا

فیک. [ ف َ ] ( معرب ، اِ ) پیک. ( آنندراج ). فَیْج.

فیک. ( اِ ) به لهجه طبری درخت بید است. ( یادداشت مؤلف ). در تداول اهالی شهسوار به درخت فک گفته میشود که یکی از گونه های بید است. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فک شود.

فیک . (اِ) به لهجه ٔ طبری درخت بید است . (یادداشت مؤلف ). در تداول اهالی شهسوار به درخت فک گفته میشود که یکی از گونه های بید است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فک شود.


فیک . [ ف َ ] (معرب ، اِ) پیک . (آنندراج ). فَیْج .


دانشنامه عمومی

بهترین بدل، مشابه ترین بدل به نمونۀ اصلی.


گویش مازنی

/feyk/ از توابع بندپی بابل & درخت بید

درخت بید


از توابع بندپی بابل


پیشنهاد کاربران

الکی

تقلب

فریب دهنده ، جعلی ، غیر واقعی

حلقه شدن، پیچیده شدن

دروغ/الکی/فریب دهنده/بدون وجود خارجی

ناراست ، غیرواقعی ، ساختگی تقلبی

دروغین

( fake؛ واژۀ انگلیسی ) فِیک؛ ساختگی، جعلی، تقلیدی، فریب دهنده. || وانمود کردن، قلب کردن، جعل کردن، چیزی یا کسی را ( جور دیگری، غیر از آنچه واقعاً هست ) جا زدن.


یعنی. الکی. غیر واقعی جعلی. نبود اون چیزی که وانمود میشه. تقلیدی

غیرواقعی. جعلی. مصنوعی

ساختگی

دروغی

دروغین الکی ساختگی فریب دهنده

ساختگی، تقلبی

جعلی/فریبنده


فریب دهنده/ریاکار/ دورو/شخصیتی ک وجودخارجی ندارد/تقلید کننده

غیر واقعی. خیالی

الکی ، مسخره، فریب دهنده ، واقعی نبودن ، چرت وپرت

تقلبی

واژه فیک به معنای تقلبی الکی ولی ساعت فیک معنیش این نیست که قبلا درست بوده حالا خراب شده ساعت فیک گوشی فیک یعنی از همون اول خراب بوده و هست عکس فیکم شاید عکس الکی که ادیت داشته باشه

( fake؛ واژۀ انگلیسی ) فِیک؛ ساختگی، جعلی، دروغین، مصنوعی، گول زننده

قلابی . الکی. غیر اصلی

تقلبی، غیر واقعی ، غیر اصل

الکی. جعلی. تقلبی. مصنوعی. قلابی. ساختگی. فریب دهنده😜

ناراست، نادرست

fake واژۀ انگلیسی فِیک؛ ساختگی، جعلی، تقلیدی، فریب دهنده.
چیزی یا کسی را ( جور دیگری، غیر از آنچه واقعاً هست.

فیک به معنای کپی برداری از کالای اصلی ولی باکارایی کمتر وارزان تر. ساختن چیزی مشابه انچه که موردنظرخریدارباشه اما دروغین وغیرواقعی.

گول زننده، فریب دهنده، الکی، قلابی🙂

جعلی - غیر واقعی - تقلب - الکی - فریب دهنده

یعنی خز ، از چشم افتاده ، کسی ک کلاس میزاره و. . .



کلمات دیگر: